از روزى که شریعت اسلام بوسیله پیامبر ابلاغ شد توسل به عزیزان درگاه الهى از جمله مسائلى است که بیان مسلمانان جهان رواج کامل دارد.در این بین تنها بوسیله ابن تیمیه توسّل به اولیاء الهى مورد انکار قرار گرفت و سپس از دو قرن محمد بن عبدالوهاب راه او را پیمود و جریان انکار را تشدید کرد و آنرا نامشروع و بدعت دانست.
براى بررسى این مبحث شایسته است که آنرا در احادیث و سیره مسلمانان جستجو کنیم تا هرگونه شبهه اى دفع شود.
قبل از هر چیز باید دانست که توسل دو صورت دارد:
1)توسلبه ذات اولیاء الهى
اللّهُم اِنى اَتَوسلُ الیک بِنبیّک مُحَمد (ص) أن تَقْضِىَ حاجَتى.
بارالها من به پیامبرت محمد (ص) توسل مى جویم که حاجت مرا روا فرما.
2)توسلبه مقام و قرب و نزدیکى آنها بدرگاه الهى مثل اینکه گفته شود:
اللّهم اِنّى اتوسَلُ الک بجاه مُحَمد (ص) و مرتبه و حقه ان تقضى حاجتى.بارالها مقام و احترام محمد (ص) را که در نزد تو دارند وسیله اداى حاجتم قرار مى دهم.به نظر وهابى ها هر دو نوع توسل ممنوع و حرام است و با بررسى احادیث و سیره مسلمین درخواهیم یافت که این نظریه درست نیست.
احادیث: براى نمونه یک حدیث را ذکر مى کنیم:حدیث عثمان بن حنیف:
انّ رجلاً ضریرّا الى النبى (ص) فقال اُدعُ اللهَ أنَ یُعافِینَى فقالُ اِنْ یشئْتَ دَعَوْتُ و اِنْ یِشئتَ صَبَرتُ و هُو خیرٌ قال فَادْعُه فَاَمَره أنْ یَتوضا فَیُحِسنَ وُضؤه ویُصَلّى رَکْعَتینَ وَ یَدْعُو بِهذا الدُعاء: اللّهمِ إنّى أشألک، و اَتَوجّه إلیک بنبِّیِک مُحمد نبىّ الرحَمة یا محمدُ إنّى اَتِوجّه یک الى ربّى فى حاجتى.لِتَقْضِى، أللّهم سُفّعه فّى، قالُ ابن حنیف فوالله ماقَفَرْقنا و قال بنا الحدیثُ حتّى دَخَلَ علینا کان لم یکُن به ضُر.
معنا: مرد نابینائى حضور پیامبر رسید و گفت از خداوند بخواه، به من عافیت بخشد، پیامبر فرمود:اگر مایل هستى دعا کنم و اگر مایل هستى صبر کن که بهتر است مرد نابینا گفت دعا بفرمائید:پیامبر به او دستور داد وضو بگیرد و در وضوى خود دقت کند و دو رکعت نماز بگذارد و این چنین دعا کند.
پروردگارا من از تو درخواست مى کنم وسیله پیامبرت محمد پیامبر تو به خدایم متوجه مى شوم تا خدا حاجتم را برآورده بفرماید پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذیر...
در مورد این حدیث از نظر سند و دلالت باید بحث شود.
کلمات کلیدی:
رسولگرامىفرمود: زُورُاالقبورَفإنّهاتُذَکِّرُکمالاخرةَ.
قبرهارازیارتکنیدزیرازیارتآنها،یادآورىآخرتمىگرد.
خلاصهاینکهازقرآنوحدیثاصلجواززیارتقبوربدستمىآیدوبعلاوهازاحادیثفراوانمىتوانحکمبهفضیلتزیارتقبوردادازجملهدرموردرسولخدا (ص) واردشدهاست":زارالنبىقبَاُمهِفَبَکىوأبکىمَنِحَوْلَه... إستاذنتُربىّفىاَنْازُورَقَبرهافاَذِنَفَزوروُاالقبورفإنهاتُذکّرُکمالموتَ. پیامبرقبرمادرخودرازیارتکردودرکنارقبراوگریستوکسانىراکهدوراوبودندگریاند،وفرمود: ازخدایماجازهگرفتهامکهقبرمادرمرازیارتکنم،شمانیزقبرهارازیارتکنیدزیرازیارتآنهامایهیادآورىخداست.
دلائلوهابیانبرتحریمسفربراىزیارتقبور:
دلیلمهمىکهبرتحریمسفربراىزیارتقبوراقامهکردهاندحدیثىاستکهدرصحاحنقلشدهاست.
راوىحدیثابوهریرهاستکهمىگویدپیامبرفرمود:
"لاتُسَّثدُالرحالُالاّإلىخلاثَهِمساجدَمَسجدىهذاوَمَسجُدِالحرامومسجدِالاقصى".
بارسفربستهنمىشودمگربراىسهمسجد،مسجدخودم،مسجدالحرامومسجدالاقصى.
لفظ "الاّ" دراینحدیثاستثناءاستونیازبهمستثنىمنهداردلذاتقدیرانگونهمىشود: "لامُتشَدُالرحالالىمسجدمنَالمساجدالاّثلاثةِمساجدَ.لذامفادحدیثاینمىشودکهبههیچمسجدىازمساجدبارسفربستهنمىشودمگربهانىسهمسجد،نهاینکهبارسفربستهشدهبراىهیچمکانىولومسجدبناشدجائزنیست.
درنتیجههرگاهکسىبراىزیارتپیامبرانواماملانوانسانهاىصالح،بارسفرببنددوهرگزمشمولنهىحدیثنخواهدبود. زیراموضوعبحث،عزمسفربراىمساجداستوازمیانتماممساجد،اینسهمسجداستثناءشدهاست. اماعزمسفر،براىزیارتمشاهرکهازموضوعبحثبیروناست،داخلشهىنمىباشد.بعلاوهاینحدیثباصریحقرآنوسیرهپیامبرمخالفاستزیراقرآنمىفرماید:فَلَولانَضَرَمِنْکُلِّفِرقةِمنهمطائفهٌرلیَتَفقَّهُوافِىالدّینَوَلیُنْذِرُواقَوْمُهمإذارَجَعُواالیهمولَعَلَّمُیَحْذَرُون.
چراازهرقبیلهاىگروهىکوچنمىکنندکهدینرابیاموزندوقبیلهخودراپسازبازگشتبترسانندشایدمنانبترسند.اینآیهکوچکردنبراىآموزشدینراجائزمىداندبلکهبدانتشویقوترغیبمىنمایدومخالفمدعاىوهابیاناست.همچنینسیرهپیامبرگواهبرآنستکهدرهرشنبهپیادهوسوارهبراىزیارتمسجدقبامىآمدندوفرزند
عمرنیزچنینکرد.
کلمات کلیدی:
در سند حدیث افرادى نظیر وکیع، سفیان الثورى، حبیب بن ابى ثابت وجود دارد.
حافظ ابن حجر عقلانى در کتاب تهذیب التهذیب این افراد را مورد انتقاد قرار داده است.
از امام احمد حنبل درباره وکیع نقل مى کند انه اخطاء فى خمص ماةِ حدیث. درباره سفیان ثورى از ابن مبارک نقل مى کند.حَدَثَ سفیانُ بحدیث فجئُته و هو یُدِلّسه فلما رانى استحیى. سفیان حدیث مى گفت ناگهان من رسیدم دیدم که در حدیث تدلیس مى کند وقتى مرا دید خجالت کشید.درباره حبیب ابن ابى ثابت از ابى حبان نقل مى کند که:کان مُدّلسنا
درباره ابى وائل مى گویند: وى از نواصب و از منحرفان از امام امیر مؤمنان على (ع) بود.باتوجه به مطالب فوِ در صحت حدیث شک و تردید وجود دارد.
2)دلالت حدیث:
دلالت حدیث نیز مانند سند حدیث مخدوش مى باشد زیرا محل استشهاد در حدیث جمله "و لاقبراً تشرفا الاّ سویته" است.
دو لفظ نیاز بدقت دارد:
الف) مُشْرفاً
ب) سویته
الف) لفظ "مشرف" در لغت به معنى عالى و بلند آمده
"المُشرف من الاماکن المالى و المُطَلّ على غیره"
مشرف، مکان بلند و مسلط بر دیگرى است.
صاحب قاموس مى فرماید:
"الشَرَف محرکة: المُلّو و مِنَ البیر سَنامُه.
شرف با حرکت راء: بلند و از شتر به قسمت کوهان آن مى گویند.
در نتیجه لفظ مشرف به معنى مطلق بلندى و بالاخص آن بلندى که به شکل کوهان شتر باشد گفته مى شود.
ب) لفظ "سویته" در لغت، مساوى قرار دادن و برابر کردن و کج و معوج را راست کردن است.
با عنایت به توضیح فوِ در حدیث دو احتمال وجود دارد.حضرت به ابى الهیاج دستور داد که قبرهاى بلند را ویران کند و آنرا با زمین یکسان سازد.این احتمال همان نظرى است که وهابیان بدان تمسک شده اند که از جهاتى مردود است.
اولاً: لفظ سویته به معنى ویران کردن نیامده است و الاّ باید در حدیث امام مى فرمود:"و لاقبراً مشرفا الا سویته بالارض".یعنى آنرا با زمین یکسان نمائى.در صورتیکه امام چنین لفظى در حدیث نفرمودند.
ثانیاً: اگر مقصود همان چیزى باشد که وهابیان ادعا کرده اند چرا احدى از علماء اسلام بدان فتوى نداده است!
دلیل این امر روشن است زیرا برابرى قبر با زمین برخلاف سنت اسلامى است، و سنت اسلامى این است که قبر مقدارى بلندتر از زمین باشد لذا تمام فقهاى اسلام بر استجاب بلندى قبر از زمین به مقدار یک وجب فتوا داده اند.
"و ینوُبُ ارتفاعُ التراب فَوَِْ القبر بقدر شبر.مستحب است که خاک قبر، به اندازه یک وجب از زمین بلندتر باشد.
2)مقصوداز این که قبر را مساوى کن این است که روى قبر را صاف و هم سطح و یکنواخت ساز. در برابر قبرهائى که بصورت پشت ماهى و کوهان شتر ساخته مى شوند.در این صورت حدیث ناظر به این است که باید روى قبر صاف و مساوى باشد، نه به صورت پشت ماهى و کوهان شتر که در میان برخى از اهل تسنن مرسوم است و از چهار امام معروف اهل تسنن جز شافعى همگى به استجاب آن فتوى داده اند.مؤید این نظر در بین کتب اهل سنت صحیح مسلم است که حدیث را تحت عنوان باب الامر بستویه القبر آورده و اگر مقصود این بود که قبرهاى باب الامر بتخریب القبور و هوئها.بعلاوه اگر مقصود از سفارش این بود که قبه ها و ابنیه اى که روى قبرها قرار دارد ویران کند. چرا على (ع) قبه هاى موجود در زمان حکومت خود را که بر روى قبور پیامبران الهى بود، ویران نکرد.بر فرض که امام به ابى الهیاج دستور داده است که تمام قبرهاى بلند را با زمین یکسان کند این دستور هرگز بر لزوم تخریب بناء و ساختمانى که روى قبرها قرار دارد. دلالت نداردزیرا امام فرمود":و لا قبراً الاّ سویته"و نفرمود "و لابناء و لاقُبه الاّ سویتها"
در حالیکه سخن ما درباره خود قبر نیست بلکه بحث درباره بناها و ساختمانى است که روى قبر انجام گرفته است
کلمات کلیدی:
در بین فرِ اسلامى گروه وهابى اصل زیارت قبور را حرام نمى دانند ولى سفر براى زیارت قبور اولیاء را حرام و ممنوع اعلام کرده اند امّا علماء اسلام به پیروى از آیات قرآن و احادیث مختلف زیارت قبور را تجویز کرده اند.
براى بررسى این بحث را در آئینه قرآن و احادیث مى نگریم1). قرآن":وَ لاتُصَل على اَحَد مِنُهم ماتَ اَبَداً و لاتَقُم على قَبْرِه اِنّهُم کَفِرُوا باللهِ وَ رَسُولِهِ و ماتُوا وَهُمْ فاسِقُونَ.
براى کسى از آنان(منافقان)اگر بمیرد هیچ گاه نماز نگزار و بر قبر آنان براى طلب مغفرت نایست آنان به خدا و پیامبر او کفر ورزیده ودر حالیکه فاسق و بدکارندمرده اند.
آیه مى فرماید درباره منافقین نماز نگزار و طلب مغفرت نکن، مفهوم آیه آنست که درباره غیر منافق اشکال ندارد.
کلمات کلیدی:
پیامبرانى که در شبه جزیره مدفون شده داراى بارگاه و قبه بودند و در حال حاضر قسمتى از آن به همان شکل قبلى باقى است.در خود مکه قبر اسماعیل و مادرش هاجر در حجر قرار گرفته است و قبور ابراهیم خلیل، اسحاِ و یعقوب و یوسف همگى در فلسطین اشغالى است و داراى بنا هستند و مسلمانان در طول تاریخ دستور تخریب اینها را نداده اند و اگر واقعاً تعمیر قبور از نظر اسلام و مسلمانان حرام بود باید مسلمانان اقدام به تخریب آن مى کردند و حال آنکه نه تنها تخریب نکردند بلکه تجدید بنا نیز کرده اند و این داّل بر بطلان دلیل وهابیان است زیرا اگر این سیره مقبول نبود باید توسط پیامبر و ائمه و... مورد اعتراض قرارى گرفت و عدم اعتراض به آن نشانه جواز تعمیر قبور است.
بعلاوه چگونه مى توان ساختن بناء بر قبور را حرام دانست در حالیکه مسلمانان پیامبر گرامى را در اطاقى که عایشه در آن زندگى مى کرد دفن کردند و ابوبکر و عمر نیز در کنار حضرت دفن شدند و در زمانهاى مختلف بر آن عمارتها مى ساختند.حال با این سیره قطعى وهابیان چگونه ادعاى اتفاِ علماء اسلام بر تحریم قبور را دارند.
کلمات کلیدی:
براى بررسى حدیث ابتداء آن را نقل مى کنیم
"حَدّثنا یحیى بن یحیى و ابوبکر ابى شَیبه و زُهبُر بنُ حرب .قال: یحیى اَخبرنا و قالَ الاخران، حدّثنا وکیعٌ عن سفیان عن حبیب بن اُبّى ثابت عن اَبى وائل عن ابى الّهیاج الاسرى.قال لى على بن ابى طالب اَلا اَبْعَثُک على ما بَعَثنى علیه رسولُ الله(ص) أن لاتَدَعَ تِمْثا لاً الاّ طَمستَه و لاقبراًمُشْرِفاً الاّ سَوّیته.
مؤلف صحیح مسلم از سه نفر به نامهاى یحیى و ابوبکر و زهیر نقل مى کند که وکیع از سفیان از حبیب از ابى وائل از ابى الهیاج نقل مى کنند که على به ابى الهیاج گفت ترا به سوى کارى بر انگیزم که پیامبر خدا مرا بر آن برانگیخت تصویرى را ترک مکن مگر اینکه آن را محو کنى و نه قبر بلندى را مگر این که آن را مساوى و برابر نسازى.
بعد از نقل حدیث آن را از نظر سند و دلالت مورد بررسى قرار مى دهیم:
کلمات کلیدی:
براى بررسى دقیق دلیل وهابیان، آنرا با قرآن محک مى زنیم و سپس اجماع علماء و سیره مسلمین و حدیث ابى الهیاج را مورد بررسى قرار مى دهیم.
الف) نظریه قرآن درباره تعمیر قبور
آیه اى که بطور خاص در این موضوع وارد شده باشد وجود ندارد امّا از کلیات بعضى آیات مى توان حکم مسئله را به دست آورد.وَ من یُعّظِم شمائِرَ اللهِ فانّها مِن تَقْوَى القُلوب.
هر کس شمائر الهى را تنظیم و بزرگ شمرد به درستى آن نشانه تقوى دلهاست.مقصود از شمائر خدا چیست ؟شمائر جمع شمیر، و به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن در این آیه نشانه هاى دین خداست.لذا هر آنچه که شمار و نشانه دین الهى است بزرگداشت آن مایه تقواست و مسلماً انبیاء و اولیا الهى از بزرگترین نشانه هاى دین خدا هستند زیرا وسیله ابلاغ دین و گسترش آن در بین مردم بوده اند و یکى از طرِ بزرگداشت آنها حفظ آثار و قبور آنهاست.
کلمات کلیدی:
بناء بر قبور بطور اتفاِ ممنوع است. به گواهى احادیثى که بر ممنوعیت آن دلالت مى کنند بدین جهت گروهى بر تخریب و ویران کردن آن فتوى داده اند و در این مطلب به حدیثى که ابى الهیاج از على نقل کرده است استناد جویند که به او فرمود: من تو را بر کارى مبعوث مى کنم که رسول خدا مرا براى آن برانگیخت، هیچ تصویرى را نمى بینى مگر اینکه آنرا محو کن و قبرى را مشاهده نمى کنى مگر اینکه آنرا مساوى و برابر بنما.
بطور خلاصه مى توان گفت وهابیان درباره تعمیر قبور غالباً به دو دلیل تکیه کرده اند :
1ـ اتفاِ علماء اسلام بر تحریم آن.
2ـ حدیث ابى الهیاج از امیرالمؤمنان على(ع).
کلمات کلیدی:
علماء مدینه منوره که خدا فهم و دانش آنان را زیاد کند درباره ساختن بناء بر قبور، و مسجد قرار دادن آن چه مى گویند، آیا جائز است یا نه و اگر جائز نیست و به شدّت در اسلام ممنوع مى باشد، آیا تخریب و ویران کردن و جلوگیرى از گزاردن نماز در کنار آن لازم و واجب است یا نه؟
اگر در یک زمین وقفى مانند بقیع که قبه و ساختمان بر روى قبور مانع از استفاده از قسمتهائى است که روى آن قرار گرفته است. آیا این کار غصب قسمتى از وقف نیست که هر چه زودتر باید رفع گردد و تا ظلمی که برمستحق شده است از بین برود.
کلمات کلیدی:
بحث اوّل: وهابیان و تعمیر قبور اولیاء خدا:
از مسائلى که وهابیان درباره آن حساسیت خاصى دارند مسأله تعمیر قبور و ساختن بنا بر روى قبور پیامبران و اولیاء الهى و صالحان است.
براى نخستین بار این مسأله را ابن تیمیه و شاگرد معروف او ابن القیم عنوان کرد و بر تحریم ساختن بناء و لزوم ویرانى آن، فتوى داده اند:یجبُ هَدْمُ المشاهِدِ التّى بُنیت على القُبور، و لایُجوزُ ابقاءَهابَعد القدرةِ على هَدُمِها و إبطالُما یومّا و احداً.
ترجمه: ویران کردن بنائى که روى قبور ساخته شده است، واجب است و سپس از قدرت بر ویران کردن آن، ابقاءاش بهمان صورت حتى یک روز هم جائز نیست.
در سال 1344 هجرى قمرى که سعودیها بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که براى تخریب مشاهر بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکى بدست آوردند و با گرفتن فتوا از علماء مدینه، راه تخریب آنرا هموار کنند، از این جهت قاضى القضات نجد سلیمان بن بلیهد را روانه مدینه کردند که وى مسائل مورد نظر آنان را از علماء آنجا استفتاء کند، از این جهت او سؤالها را به گونه اى طرح کرد که پاسخ آنها مطابق با نظریه وهابیان در خود سؤال گنجانیده شده بود
کلمات کلیدی: