سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش و خود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
از وهابیت بگویم
درباره



از وهابیت بگویم

وضعیت من در یاهـو
محمد بن تاج
درباره وهابیت وپاسخ به شبهات درمورد وهابیت خواهد بود

سؤال کننده : حمید گائینی

 جواب دهنده: استاد نجم الدین طبسى

 پاسخ :

آرى ، از احمد بن حنبل رییس مذهب حنابله ، و رملى شافعى و محب‏الدین طبرى و ابو الصیف یمانى - یکى از علماى بزرگ مکه و زرقانى مالکى و عزامى شافعى و دیگران نقل شده است ، که تفصیل آن به این شرح است:

    ‏ 1 - عبداللّه ، فرزند احمد بن حنبل مى‏گوید: از پدرم پرسیدم: مسّ منبر رسول‏اللّه و تبرّک با مس آن ، و بوسیدن و یا مس و متبرّک شدن به قبر شریف و یا بوسیدن آن به قصد ثواب ، چه حکمى دارد؟ پدرم گفت: هیچ اشکالى ندارد .

 الجامع فى العلل و معرفة الرجال ، ج2 ، ص32 ؛ وفاءالوفا ، ج4 ، ص1414.

    ‏ 2 - رملى شافعى مى‏گوید: تبرّک به قبر پیامبر ( ص ) و یا عالم و یا اولیا جایز است و بوسیدن و استلام آن ایرادى ندارد . 

 کنز المطالب ، ص219.

     ‏ 3 - محب الدین طبرى شافعى گوید: بوسیدن قبر و دست گذاشتن روى آن جایز است و سیره و عمل علما و صالحان بر آن است .

 اسنى المطالب ، ج1 ، ص331.

     4 - از نظر تاریخى ثابت شده است که مردم از خاک پاک قبر پیامبر( ص ) و حضرت حمزه بلکه از کلّ مدینه به عنوان تبرک بر مى داشتند و روایاتى هم وارد شده که تربت مدینه شفاى هر دردى است و امان از جذام و صداع.

     ‏ از جمله زرکشى مى‏گوید : تربت قبر حمزه از منع برداشتن خاک حرمین ، استثنا شده است؛ زیرا اتفاق همگان بر جواز نقل آن براى معالجه صداع است .

 وفاء الوفا ، ج1 ، ص69. 

 ‏ ابو سلمه از پیامبر ( ص ) نقل مى‏کند :

غُبارُ الْمَدِینَةِ یُطْفِی الْجذام .

ابن اثیر جزرى از پیامبر ( ص ) نقل کرده:

 وَالَّذی نَفْسِی بِیَدِهِ إنَّ فی غُبارِها شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ .

 سوگند به کسى که جان من در دست اوست ، غبارِ خاک مدینه شفاى از هر دردى است .

  سمهودى مى‏نویسد: روش صحابه و دیگران این بود که از خاک قبر پیامبر ( ص ) برمى‏داشتند

 وفاء الوفا ، ج1 ، ص544

 

موفق باشید


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/20:: 12:39 صبح     |     () نظر


یکی از مسائل اختلافی میان شیعه و سنی ، اختلاف ایشان در مورد نحوه سجده کردن است

شیعه معتقد است که بنا بر اخبار و روایات صحیحه که از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) و سایر ائمه معصومین ( علیهم السلام ) در این باره به ما رسیده ، پیامبر اکرم بر زمین و هر آن چه از زمین روئیده بود سجده می کردند و لذا سجده تنها بر زمین ، خاک ، سنگ و هر آنچه از زمین می روید ( مثل گیاهان ، برگ درختان و . . . ) صحیح بوده و بر غیر اینها جایز نیست . علاوه بر اینکه محل سجده نیز باید پاک و طاهر باشد . سنت پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان نیز بر همین بوده است .

روایت نبوی ( جعلت لی الارض مسجدا و طهورا  ) نیز بر همین مطلب دلالت دارد که بر اساس آن نبی مکرم اسلام ( صلی الله علیه و آله ) فرموده اند : زمین برای من ، سجده گاه ( محل سجده ) و پاک قرار داده شده است .

این حدیث در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است (1)

سیره و سنت پیامبر اکرم نیز بر همین قرار گرفته است . به عنوان مثال ابوهریره می گوید: سجد رسول الله فی یوم مطیر حتی انی لانظر الی اثر ذلک فی جبهته و ارنبته.

رسول خدا را در یک روز بارانی دیدم که ( با اینکه خاک زمین خیس شده بود ) بر زمین سجده می کرد و اثر آن بر پیشانی او نمایان بود (2)

در روایت دیگر از میمونه همسر دیگر رسول الله چنین آمده : «و رسول الله یصلی علی خمرة فیسجد»

پیغمبر بر قطعه حصیری نماز می خواند و سجده می گذارد (3)

روایات در منابع شیعه و سنی در این زمینه بسیار است که به همین چند مورد از باب اختصار اکتفا می نماییم .

اما اهل سنت معتقدند که بر هر چیزی می توان سجده نمود، اگر چه از زمین نروییده باشد . بر این اساس ایشان سجده کردن بر فرش و موکت را نیز جایز می دانند ، البته برخی از علمای اهل سنت سجده بر نجاسات را نیز بلا اشکال دانسته اند .

حال می گوییم اگر بر فرض که در عالم واقع و حقیقت ، سخن اهل سنت، همان سنت واقعی رسول خدا و حکم واقعی الهی باشد و سجده بر هر چیزی حتی نجاسات هم جایز باشد ، مسلما سجده شیعیان نیز جایز و صحیح خواهد بود . چرا که آن ها بر زمین و هر آن چه از آن می روید سجده می نمایند ، ولی اگر در عالم حقیقت و واقع ، اعتقاد شیعه ، همان سنت واقعی رسول خدا باشد ، در این صورت سجده اهل سنت بر غیر آنچه رسول خدا بر آن سجده می کرده باطل و در نتیجه نمازشان غیر صحیح است .

از این بحث که بگذریم ، به گروه دیگری می رسیم که خود را اهل سنت و مسلمان واقعی معرفی می نمایند اما نه تنها سجده بر زمین و خاک ( سجده شیعیان ) را جایز و مکفی نمی دانند بلکه مرتبا چنین ادعا می کنند که سجده شیعیان باطل و مصداقی از شرک است ، دلیلشان هم این است که شیعه بر تربت سجده می کند و این به معنای پرستش تربت بوده و شرک و بدعت است .این همان اعتقاد پست و سخیف وهابیت است که هرگز در دشمنی با شیعه و مظاهر آن کوتاهی نمی کند .

چند سوال از مفتی های وهابی :

اگر وهابیت خود را اهل سنت و مسلمان قلمداد می کند ، آیا این را نمی داند که اهل سنت سجده بر هر چیزی را جایز می دانند و تربت نیز همان خاکی است که از زمین برداشته شده ولی چون بردن آن به مسجد و مصلی ها به لحاظ سختی حمل و نقل و نگه داری و منافات داشتن با پاکیزگی مساجد ، غیر مقدور بوده است ، آن را با آب مخلوط کرده و فشرده ساخته اند ، تا بتوان به راحتی آن را حمل کرده و همراه داشت بدون اینکه به نظافت مسجد آسیبی بزند .

وهابیان با این حدیث پیامبر اکرم که فرموده اند : جعلت لی الارض مسجدا و طهورا ، چه معامله ای می کنند ؟

آیا طبق این حدیثی که در منابع مورد قبول وهابیان آمده ، سجده کردن بر تربت ( که همان خاک فشرده شده است ) جایز نیست ؟

آیا وهابیان نمی دانند که سجده بر تربت به معنای پرستش تربت نیست بلکه به معنای سجده بر خاک است

آیا اگر سجده بر تربت ، مصداق پرستش آن باشد ، می توان سجده بر فرش و موکت و حتی نجاسات را نیز به معنای پرستش آن ها دانست ؟

آیا وهابیان روایاتی را که می گویند پیامبر هم بر خاک و زمین سجده می کردند ، ندیده اند یا نمی خواهند ببینند ؟

حال پس از بررسی اقوال موجود در این مساله و اختلافاتی که گذشت ، بهتر است حقیقت در این مساله را از زبان یکی از مفتی های اهل سنت در برنامه ای که چندی پیش از یکی از شبکه های مصری پخش شده ، مشاهده نمایید .

 


لینک کلیپ اعتراف یکی از علمای اهل سنت بر حقانیت شیعه و صحت عمل شیعیان

 




(1) -صحیح بخاری ج1 ص91- سنن بیهقی ج2 ص 433

(2) -مجمع الزوائد ج2 ص 126

(3) -مسند احمد ج6ص 331


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/16:: 8:44 عصر     |     () نظر
آنچه در این فیلم مشاهده خواهید کرد ، دیدگاهها و سخنان تکان دهنده گروهیست که خود را پیرو سنت واقعی رسول خدا و مسلمان واقعی می دانند اما در مقابل چگونه روز عاشورا را که روز شهادت جگرگوشه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سرور جوانان بهشت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اسارت خاندان پاکش است ، به عنوان روز سرور وخوشحالی می دانند و قیام امام حسین علیه السلام را اشتباه و حکومت یزید را مشروع دانسته از یزید ملعون دفاع می کنند .

انگار نه انگار که حضرت اباعبدلله الحسین نوه پیامبر اسلام بوده است

و در ادامه سخنان مفتی اعظم اهل سنت سوریه بدرالدین حسون را بشنوید که چگونه عاشورا را مصیبتی بزرگ می نامد و یزید را فردی فاجر و فاسق معرفی می کند . . .





کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/16:: 8:39 عصر     |     () نظر

سوال :

وجوب اطاعت از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آیات قرآن در کنار وجوب اطاعت از خداوند متعال به آن تصریح شده است و این در حالی است که اطاعت غیر از رسول، هیچ‌گونه اشاره‌ای به آن نشده است، کقوله تعالی: «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین...» [1] و آیة شریفة: «و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار»[2] پس اگر امامت ا ز ارکان ایمان و جزء اصول دین و موجب قبولی طاعات و دخول در بهشت بود، حتماً خداوند متعال امامت را  در کنار نبوّت ذکر می‌فرمود.

جواب اجمالی:

 

اوّلاً: مطاع بودن، معیار اصول دین نیست و اگر هم باشد در آیة «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» خدا امر به اطاعت ائمه اطهار ـ علیه السّلام ـ نموده است. ثانیاً شواهدی در دست است که می‌توان با توجّه به آن‌ها امامت را از اصول دین برشمرد:

 

1ـ در آیه تبلیغ و حدیث: من مات و لا امام له مات میتة جاهلیة، امامت محور دین معرفی شده است.

 

2ـ طبق حدیث منزلت امام از تمامی مراتب پیامبر، جز نبوّت برخوردار است.

 

3ـ در حدیث ثقلین و حدیث سفینة، تمسک به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ مایة نجات معرفی شده است.

 

4ـ از قصّة ابتلای حضرت ابراهیم و رسیدنش به مقام امامت، برتری مقام امامت از نبوّت استفاده می‌شود.

 

جواب تفصیلی:

 

اوّلاً: در شبهه مطاع بودن (اطاعت شدن) معیار اصول دین فرض شده است. در حالی‌که اطاعت امر والدین با این‌که جزء اصول دین نیست، در قرآن مطرح شده است.[3] و از سوی دیگر، مطاع بودن معاد اصلاً بی‌معنی است، با این‌که مسلماً جزء اصول دین است. پس مطاع بودن معیار و اصول دین نمی‌باشد. و اگر هم فرضاً مطاع بودن، معیار اصول دین باشد، اطاعت از امام نیز در قرآن مطرح شده است، در آن‌جا که می‌فرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم»[4] چرا که در این آیه اطاعت از اولی الامر هم ردیف اطاعت از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌آمده و با یک صیغه خدا امر به اطاعت بی‌قید و شرط از آن‌ها کرده است. که نشانه یکسانی اطاعت از آن‌ها و عصمتشان می‌باشد. چنان‌که حتّی بعضی از مفسّران بزرگ سنّی نیز از آیه، عصمت اولی الامر را فهمیده و به آن تصریح کرده‌اند.[5] و طبق آیه تطهیر،[6] این مقام (عصمت)، مخصوص ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد. و طبق روایات شیعه[7] و سنّی[8] مراد از اولی الأمر در آیه شریفة ائمه اهل‎بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد که در برخی از آن‌ها نام همه آن‌ها هم به ترتیب ذکر شده است.

 

ثانیاً: بعضی از علمای شیعه امامت را جزء اصول دین می‌شمارند و بعضی هم جزء اصول مذهب، ولی طبق ادله و شواهدی، می‌توان امامت را از اصول دین برشمرد که عبارتند از:

 

الف) امامت  محور دین است زیرا: در آیه تبلیغ[9] خداوند متعال انجام وظیفه رسالت توسط پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به ابلاغ مسئله مهمّی منوط کرده و عدم ابلاغ آن را مساوی با انجام ندادن وظیفه‌اش معرفی نکرده است؛ و آن مسئله مهم حتی طبق نقل فخر رازی امامت امام علی ـ علیه السّلام ـ می‌باشد. چنان‌که او در ذیل آن می‌نویسد: «نزلت الایة فی فضل علی بن ابی‌طالب ـ علیه السّلام ـ و لما نزلت هذه الایة اخذ بیده و قال : «من کنت مولاه فعلی مولاه ...»[10] یعنی: «این آیه در فضیلت امام علی بن ابی‌طالب ـ علیه السّلام ـ نازل شده، است و وقتی این آیه نازل، شد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را گرفت و فرمود: هر کسی را که من مولایش هستم علی (علیه السلام) مولای اوست»

 

2ـ طبق نقل ابن ابی الحدید سنّی، پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده‌اند: «من مات و لا امام له مات میتة جاهلیة»[11] یعنی هرکسی بمیرد و در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است.» و آیا می‌توان پذیرفت چیزی که نبودش در حال مرگ موجب مرگ جاهلی (بدون اسلام) می‌شود جزء اصول دین نباشد؟

 

3ـ امام علی ـ علیه السّلام ـ امامت را ستون و اساس دین می‌دانند و در مورد امامان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌فرمایند: «هم اساس الدین»[12] و باز می‌فرمایند: «هم دعائم الاسلام».[13]

 

ب) طبق حدیث منزلت که در کتب شیعه و اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است؛[14] بلکه به گفته ابن ابی الحدید همه فرق اسلامی آن را نقل کرده‌اند.[15] همان‌گونه که ابن ابی الحدید از آن حدیث فهمیده، امام به منزله پیامبر است در تمام مراتب و تنها وحی قرآنی دریافت نمی‌کند؛[16] و آن حدیث چنین است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «انت منی بمنزلة‌ هارون من موسی الا انه لانبی بعدی»[17] تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز این‌که پس از من پیامبری نیست.

 

ج) در حدیث معروف ثقلین که در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده [18] و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ امامان را قرین جدائی ناپذیر قرآن قرار داده که تمسک به آن دو را مایة نجات از گمراهی معرفی کرده است و هم‌چنین در حدیث معروف سفینه که باز در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده [19] پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ را مانند کشتی نوح ـ علیه السّلام ـ مایه نجات دانسته‌اند.

 

د) امامت بالاتر از نبوّت است چرا که طبق آیة 124 سورة بقره، ابراهیم نبی ـ علیه السّلام ـ با وجود برخورداری از مقام نبوّت، ابتدا از مقام امامت برخوردار نبود و بعد از پشت‌سر گذاردن آزمایش‌هایی خدا او را به مقام امامت منصوب کرد و فرمود: «... انی جاعلک للناس اماماً» امام رضا ـ علیه السّلام ـ در مورد مقام والای امامت می‌فرماید: «... ان الامامة خص الله عزّوجلّ بها ابراهیم الخلیل بعد النبوة و الخلّة مرتبة ثالثة و فضیلة شرّفه بها و اشار بها ذکره فقال: «انی جاعلک للناس اماما» ... یعنی همانا امامت مقامی است که خدای عزّوجلّ بعد از رتبه نبوّت و خلت در مرتبه سوّم به ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ اختصاص داده و به آن فضیلت مشرفش ساخته و نامش را بلند و استوار نموده و فرموده: «همانا من تو را امام مردم گردانیدم».[20] پس امامت جزء اصول دین است و اطاعت از او موجب قبول طاعات و دخول در بهشت است.

 

«والسّلام»

-------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ سورة نساء، آیة 69.

[2] ـ سورة نساء، آیة 13 و سورة فتح، آیة 17.

[3] ـ سورة عنکبوت، آیة 8.

[4] ـ سورة نساء آیة 59.

[5] ـ ر.ک: فخر، رازی، التفسیر الکبیر، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوّم، بی‌تا)، ج 10، ص 144؛ الشیخ محمّد، رشید رضا، تفسیر المنار، (بیروت: دار المعرفة، چاپ دوّم، 1393 هـ.ق)، ج 5، ص 185.

[6] ـ ر.ک: سورة احزاب، آیة 33.

[7] ـ ر.ک: علّامه سیّد محمّد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 4، ص 412 ـ 409؛ السید هاشم، البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ دوّم، بی‌تا)، ج 1، ص 387 ـ 381؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی؛ (قم: اسماعلیان، چاپ چهارم، 1412 هـ.ق)، ج 1، ص 508 ـ 497.

[8] ـ ر.ک: عبید الله بن احمد المعروف بالحاکم الحسکانی، تحقیق و تعلیق محمّد باقر، المحمودی، (تهران: موسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اوّل، 1411 ه.ق)، ج 1، ص 191 ـ 189؛ سلیمان بن ابراهیم، القندوزی، ینابیع المودة، (کاظمیه؛ دار الکتب العراقیه و قم: مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385 هـ.ق)، ص 117 ـ 114.

[9] ـ ر.ک: سورة مائده، آیة 67.

[10] ـ فخر، الرازی، پیشین، ج 12، ص 49.

[11] ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، (بیروت: دار الحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، بی‌تا)، ج 13م ص 242.

[12] ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه 2.

[13] ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، خطبه 239.

[14] ـ ر.ک: محمّد بن محمّد بن النعمان، (الشیخ المفید)، الارشاد، (قم: بصیرتی، بی‌نوبت چاپ، بی‌تا)، ص 83؛ ابومنصور، احمد بن علی بن ابی‌طالب، الطبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمّد هادی، (تهران: اسوه، چاپ دوّم، 1416 هـ.ق)، ج 1، ص 117؛ ابو عبدالله محمّد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیرة، النجاری، صحیح بخاری، (بیروت: دار احیاء التراث العربی)، ج 4، ص 24؛ مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح، مسلم، (بیروت: دار الفکر)، ج 4، ص 187 و 870 ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.

[15] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.

[16] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.

[17] ـ ر.ک: ابن ابی الحدید، پیشین، ج 13، ص 211.

[18] ـ ر.ک: فضل بن الحسن، الطبرسی، مجمع البیان، تصحیح و تحقیق السید هاشم الرسولی المحلاتی و السید فضل الله الیزدی الطباطبائی، (بیروت: دار المعرفة)، ج 2و1، ص 805؛ فخر، رازی، پیشین، ج 8، ص 163، مسلم بن الحجاج، القشیری النیشابوری، صحیح مسلم، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوّم، 1972 م)، ج 4، ص 1871 و 1873.

[19] ـ ر.ک: الشیخ عباسی، القمر، سفینة الحار، (تهران: اسوه، چاپ اوّل، 1414 ه.ق) ج 4، ص 185، المبارک ابن محمّد، الجزری المعروف بابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، (بیروت: المکتبة الاسلامیه، 1383 هـ.ق)، ج 2، ص 298، ماده زخخ.

[20] ـ محمّد بن یعقوب، الکلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح سیّد جواد مصطفوی، (تهران: علیه اسلامیه، بی‌نوبت چاپ، بی‌تا) ج 1، ص 285ـ 284.

منبع :نرم افزار سلام شیعه


موضوعات مرتبط: شبهات وهابیت

[ شنبه 1389/08/15 ] [ 22:58 ] [ H & M ]

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/16:: 8:23 عصر     |     () نظر

 

اگر امامان شیعه، تعیین و منصوب شده از جانب خداوند متعال هستند و امامت منصبی است الهی، چرا اسامی ائمه شیعه در قرآن نیامده است، آیا قرآن بیانگر تمامی احکام و اصول و فروع دین نیست؟

جواب اجمالی:

 

اولاً این‌که خیلی از مسائل جزئی دیگر، همچون، رکعات نماز، نماز میّت، جزئیات زکوة و... در قرآن ذکر نشده‌اند. ثانیاً،‌ در قرآن به صورت کلی در آیات متعددی به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ اشاره شده است و حکمت عدم تصریح به نام آنها، دفع ر‌شد بدخواهان و صیانت قرآن از حذف و تحریف، و یا ابتلا و آزمایش مؤمنان و.. بوده است ثالثاً در کلمات خود پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ  به عنوان مفسر قرآن هم به تعداد ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ و هم به اسامی آنها اشاره شده است، که هم در کتب اهل سنت و هم درکتب شیعه بیان شده است.

 

جواب تفصیلی:

 

اولاً: خیلی از مسائل ریز احکام و اخلاق و بعضی مسائل اصول در قرآن بیان نشده است. مثل رکعات نماز، جزئیات زکوة. و لذا امام صادق ـ علیه السّلام ـ در جواب سئوال فوق الذکر فرمود: «به کسانی که چنین اعتراضی دارند، بگویید همان‌گونه که نماز در قرآن آمده ولی سه یا چهار (رکعت) بودن آن مشخص نشده و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آن را برای مردم تفسیر و بیان نموده‌اند». دربارة ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ هم داریم «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم»[1] از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ  فرمود: «مراد ائمه می‌باشد»[2]. گذشته از این اگر اسم حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ  صریح در قرآن می‌آمد، باعث می‌شد، دشمنان و بدخواهان دست به تحریف قرآن بزنند. ثانیاً در قرآن آیات متعددی اشاره به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ دارند مانند: آیة تبلیغ[3]، اکمال[4]، هود[5]، اولی الأمر[6]، آیة ولایت[7]، مباهله[8]، ولی به خاطر مصالحی از تصریح نام اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ در قرآن خودداری شده است. در این زمینه حکمت‌هایی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود: 1ـ دفع شر بدخواهان و منافقان نسبت به کیان اسلام وصیانت قرآن از حذف و تحریف نام[9] ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ چنانکه بعضی از نویسندگان کلمه «خلیفتی» را از کلام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ  که نسبت به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود، در کتاب خود حذف نموده است.[10] 2ـ و شاید عدم ذکر نامه ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ برای ابتلأ و آزمایش مؤمنان است، تا صدق ایمانشان در آن امور عظیم آشکار گردد.

 

ثالثاً: در کلمات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ  به عنوان تفسیر قرآن کاملاً اسامی ائمه بیان شده است که این روایات هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه گردآوری شده‌اند، که ما به بعضی از آنها که در منابع اهل سنت آمده است اشاره می‌کنیم، با این تذکر که این روایات از نظر اجمال و تفصیل با هم تفاوت‌های دارند، که ما آنها را به سه دسته تقسیم می‌کنیم:

 

دسته اول: احادیثی که به طور اجمال به امامت و رهبری ائمه اطهار (علیهم السلام)‌ و جانشینی بعد از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ  تصریح می‌کنند و آن را در اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ  منحصر می‌نمایند، مانند حدیث ثقلین[11] و مانند حدیث سفینه[12] و حدیث صحیحه کساء. در پایان این مجموعه فقط به نکاتی که از حدیث ثقلین می‌توان استفاده نمود، اشاره می‌کنیم: 1ـ قرآن و اهلبیت همیشه با هم و از یکدیگر جدا ناپذیرند. 2ـ اطاعت از اهل بیت هم‌چون قرآن بدون هیچ قیدی، واجب می‌باشد. 3ـ اهلبیت معصومند. 4ـ این دو همیشه با هم هستند و در طول ادوار تاریخ باید امامی وجود داشته باشد. 5ـ جدایی و پیشی گرفتن بر اهلبیت مایه گمراهی است.[13]

 

دسته دوم: روایاتی که تعداد امامان را به «دوازده نفر» منحصر می‌کنند. 1ـ از جابربن سمره نقل شده است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ  فرمود: «او یکون بعدی اثنا عشرا امیراً کلهم من قریش»[14]  بعد از من برای امت اسلام دوازده امیر و خلیفه خواهند بود که همگی آنها از قریش می‌باشند. 2ـ در جای دیگر فرمود «اثنا عشر کعدد نقباء بنی اسرائیل»[15] فرمود: دوازده نفر به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل.

 

دسته سوم: روایاتی که علاوه بر تعداد ائمه اطهار (علیهم السلام)‌ به نام آنها تصریح کرده‌اند، که در منابع فریقین بیان شده و ما فقط به بعضی از آنها از طریق عامه اشاره می‌کنیم: 1ـ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ  خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «انک سید ابوسادة انک امام ابن ائمه، انک حجة ابن حجة ابوحججٍ تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم»[16] تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی تو خود امام و فرزند ائمه (امام) هستی تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر نُه امام بعد از خود هستی، که آخرین آنها قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه) می‌باشد. 2ـ پیامبر اسلام در جواب نعثل یهودی که از اوصیای حضرت سئوال کرد فرمودند: همانا وصی و خلیفه بعد از من حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و بعد از او دو فرزندش امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) و بعد از آنها نُه امام دیگر از صلب حسین هستند نعثل گوید ‌ای محمد (صلی الله علیه وآله) نام آن نُه نفر را برایم بگو، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ  هم نام یکایک آنها را بیان می کند[17]. آیا جای ایراد باقی می‌ماند که چرا خداوند متعال نام ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ را در قرآن نبرده است یا این ‌که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ  بیان نفرموده است؟

 

در پایان جای این سئوال باقی می‌ماند که؛ چگونه است کسانی با این همه تصریحات از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در منصب امامت و خلافت بر حق اهلیت و ائمه اطهار (علیهم السلام) شک و تردید می‌کنند، ولی در خلافت خلفای ثلاث بدون اینکه هیچ گونه تصریحی از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و مدحی از طرف قرآن، بر آن‌ها باشد، شک و تردید نمی‌کنند؟!

 

«والسّلام»

--------------------------------------------------------------------------------

[1] - سورة نساء، آیة 59.

[2] - محدث بحرانی غایة المرام (چ سنگی)، ج3، ص 265.

[3] - سورة مائده، آیة 67.

[4] - سورة مائده، آیة 5.

[5] - سورة شوری، آیة 23.

[6] - سورة نساء، آیة 59.

[7] - سورة مائده، آیة55.

[8] - سورة آل‌عمران، آیة 61.

[9] - علامه سید شرف الدین عاملی، المراجعات (بیروت، چهارم، 1406) ص 235.

[10] - طه حسین عصری.

[11] - ر.ک: مسلم بن حجاج قشیری، صحیح علم (بیروت داراحیاء التراث العربی) ج4، ص 1873 و سنن ترمزی (داراحیاء التراث العربی) ج5، ص 663.

[12] - محمد زمخشری، الکشاف (بیروت داراالکتاب العربی، سوم، 1407) ج1، ص 369.

[13] - آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از دانشمندان (قم، انتشارات نسل جوان، دوم، 1374) ج9، ص 65-75.

[14] - صحیح مسلم (پیشین) ج3،ص 1453.

[15] - میثمی، مجمع الزوائد، (بیروت، دارالکتب العربی) ج5، ص 190.

[16] - خوارزمی، مقتل الحسین (قم، مکتبه المفید) ج1، ص 146.

[17] - ر.ک: جوینی فرائد السمطین (بیروت، مؤسسه المحمودی) ج2، ص 134.

منبع :نرم افزار سلام شیعه


موضوعات مرتبط: شبهات وهابیت

[ جمعه 1389/08/14 ] [ 20:16 ] [ H & M ]

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/16:: 8:20 عصر     |     () نظر

فیلم ویدیویی جدیدی روی اینترنت منتشر شده است که در آن عدنان عرعور مفتی فتنه‌گر و تندرو سلفی آرزو می‌کند از سربازان ارتش "سفیانی" باشد، همان کسی که در اوایل عصر ظهور به نبرد با حضرت امام مهدی (عج) خواهد رفت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، عدنان عرعور، شیخ سلفی سوری که مقیم عربستان است، در سخنانی از تریبون تبلیغاتی خود موسوم به شبکه "شذا" گفت: امیدواریم انشاء الله زیر لوای پرچم لشکر سفیانی باشیم.

سفیانی کیست؟

احادیث وروایات درباره السفیانی متعدد و متواتر است. او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. او مردی است با چهره‌ای ترسناک و آبله روست و چشمانی کبود دارد. او از سرزمینی خشک به نام «بیدا» که سرزمینی بی آب و علف در بین مکه و شام است، خروج می‌کند.

عثمان بن عنبسه کیست و ادعای او

سفیانی ازفرزندان یزید بن معاویه بن ابوسفیان  لعنة الله علیهما است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود:«آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و اوعثمان بن عنبسه ازفرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با اوبیعت کنید تا هدایت شوید و با اومخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هرآن‌ که درشک وتردید است وهرکافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».

شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌ گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا 9 ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیربلکه تصرف او 8 ماه است که یک روزهم بر آن اضافه نمی‌شود.»

بعد ازاین‌ که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، درمقابل امام مهدی (علیه السلام) می‌ایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی (علیه السلام) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی (علیه السلام) است. حکمرانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (علیه السلام) برعراق مسلط می‌شود.

[قول دیگردربارة کشته شدن سفیانی] این است که او به شام فرارمی‌کند وامام (علیه السلام) عده‌ای از یاران خود را به دنبال او روانه می‌کند وآنان پس ازدستگیری سفیانی اورا به قتل می‌رسانند.
 

فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین از رویدادهای مهم زمان سفیانی

این واقعه  خسف  چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی (علیه السلام) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت اما (علیه السلام) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند و حتی این امر سفیانی را هم تحت تاثیر قرار می دهد که مهم‌ترینِ نتایج آن‌ فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

اندکی بعد سفیانی به شام فرار می کند و امام مهدی (علیه السلام) عده‌ای را درپی او روانه می‌کند.

این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌ جا روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروج پس از خروج مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب را تصرف می کند.

او به این مناطق اکتفا نمی کند، بلکه لشکریان خود رابه اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند.

در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند.

پس از آن، قسمتی از لشکرآن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند.

بخشی از لشکر سفیانی که به شام می‌رود [با لشکر امام (علیه السلام) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (علیه السلام) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند. اما در راه مکه و در منطقه بیداء در زمین فرو می روند و جز سه نفر از آنان کسی زنده نمی ماند.

فتنه سفیانی در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت (علیه السلام) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی (علیه السلام) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی (علیه السلام) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/15:: 11:46 عصر     |     () نظر
افراط‌گرایی‌های وهابیون و بی بندوباری لیبرال‌های سلفی حاکم بر عربستان، معجون تلخی از شیوع فحشا، بی حجابی و همجنس‌گرایی در این کشور پدید آورده که شعائر اسلام را زیر سؤال می‌برد.
 به گزارش گروه بین‌الملل مشرق، کشمکش‌های جریان افراطی وهابیت و لیبرال‌های حاکم بر عربستان سعودی و افکار مربوط به هر یک از این جریانات که بخشی از پازل قدرت در عربستان را در اختیار دارند، باعث شده است که تناقض‌ها و ابهامات زیادی در بسیاری از جنبه‌های زندگی اجتماعی و فعالیت‌های اسلامی در عربستان ایجاد شود.
یکی از این موارد، مشکل حجاب‌ستیزی در عربستان سعودی است که همواره عرصه افراط و تفریط‌های مخرب کارگزاران وهابیت در عربستان و جریان لیبرال در خاندان حاکم بوده است.
 
راز افراط و تفریط در مسأله حجاب در عربستان
 هیئت امر به معروف و نهی از منکر عربستان، سازمانی متشکل از وهابیون افراطی و علمای سلفی سعودی است که از قدرت بالایی در این کشور بویژه در شهرهای مذهبی برخوردار است. این هیئت، مجری اصلی سیاست‌های افراط گرایانه سعودی در زمینه حجاب زنان در عربستان است. هیئت امر به معروف و نهی از منکر که نام مقدس یکی از مبانی مهم دین اسلام را یدک می کشد، بنا به دلایل مذهبی و سیاسی، کنترل فضای فرهنگی شهرهای مدینه و مکه را بر عهده دارد و حجاب در این شهرها را بر اساس رویکردهای خاص خود تعریف می‌کند.
ملک "عبدالله بن عبدالعزیز" شاه سعودی، در حال حاضر ریاست جریان چپ‌گرای لیبرال را در آل سعود در اختیار دارد. این جریان که معمولاً اهمیت چندانی به مسائل دینی نمی دهد، اعتقاد دارد که حجاب نه یک تکلیف دینی، بلکه مسؤولیتی عرفی و اجتماعی است که جامعه بر عهده مردم قرار داده است. مظاهر فسق و فجور و تجاهر به شرب خمر در میان مقامات ارشد سعودی از جمله شاه عربستان و دست دادن وی با زنان نامحرم در برخی مراسم ها، ناشی از این رویکرد است.
به رغم حاکمیت این جریان در عربستان، عبدالله آزادی عمل کافی در اجرای ایده‌های خود در زمینه سیاست‌های فرهنگی را ندارد و نمی‌تواند از زیر نفوذ هیئت امر به معروف به نهی از منکر رها شود.
تناقض‌ها و افراط و تفریط‌های موجود در زمینه حجاب گاهی در محافل افراطی وهابی نیز رسوخ می‌کند؛ به عنوان مثال در حالی که "عبدالرحمن البراک" یکی از مفتیان سعودی در فتوایی افراطی، بی‌حجابی زنان در مقابل یکدیگر و بدون حضور مردان را نیز حرام می‌داند.
"احمد بن قاسم الغامدی" مفتی جوان اهل سنت که سمت‌های مهمی در اداره کل امر به معروف و نهی از منکر نیز دارد، بتازگی فتوای عجیبی درباره حجاب صادر کرده و مدعی شده که آیه وجوب حجاب صرفاً برای حفظ شان زنان پیامبر نازل شده و عموم مسلمانان را شامل نمی‌شود.
در دو شهر مدینه منوره و مکه مکرمه، نوع حجاب عمومی خانم‌ها پوششی است که بر اساس آن، زنان حتی باید دست‌ها و صورت خود را نیز بپوشانند و تنها چشم‌های آنها برای دیدن اطراف باز خواهد بود. فضای عمومی و فرهنگی شهرهای مکه و مدینه به این صورت است و همین فضاست که برخی زائران ایرانی را به این گمان باطل می‌رساند که حاکمیت عربستان سعودی نسبت به رعایت اصول مربوط به حجاب موفق بوده است و این درست همان اشتباهی است که برخی درباره نمازهای جماعت در این کشور که منحصر به رعایت ظواهر است، مرتکب می‌شوند.
اما روی دیگر سکه حجاب در دیگر شهرهای عربستان غیر از دو شهر مذهبی این کشور نمود بیشتری به خود گرفته است. جریان افراطی دینی با وجود قدرت بلامنازع خود، توجه زیادی به حجاب در شهرهای دیگر نمی‌کند و این جریان لیبرال حاکم است که فضای فرهنگی این شهرها را مطابق میل خود پیش می‌برد، فساد و فحشا در شهرهای مذهبی که زیر پوسته سنگین نظارت هیئت مذکور قرار گرفته بود، در دیگر شهرهای سعودی به امری علنی تبدیل شده و این روند در ابعاد مختلف زندگی در این کشور قابل رؤیت است.
 
اینجا عربستان است؟
بر خلاف فضای سنگین مکه و مدینه، در سایر شهرهای عربستان مقوله حجاب رنگ دیگری به خود می‌گیرد، در محل‌‌های کاری و تفریحی شهرهای دیگر نظیر ریاض و سواحل تفریحی جده فضای فرهنگی به صورتی ترسیم شده که بیننده در نگاه اول از مشاهده چنین تصاویری در عربستان سعودی شوکه می‌شود، بویژه اگر این بیننده زائری باشد که تنها شهرهای مذهبی مانند مکه و مدینه را می‌بیند و اوضاع آن را به تمام شهرهای این کشور تعمیم می‌دهد.
 
بی‌حجابی و هرج و مرج جنسی
 شهرها و اماکن تفریحی در عربستان مانند ریاض و جده از مناطقی هستند که میزان فساد و بی‌حجابی در آنها در حد بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است. برای روشن شدن ابعاد این فساد تنها به ذکر یکی از اماکن تفریحی درشهر جده می‌پردازیم.
منطقه "درة العرس" تفرجگاهی ساحلی است که با عبور از حجاب افراطی مد نظر مفتیان وهابی، به اوج بی بندوباری و هرج و مرج جنسی رسیده است. در این منطقه که تحت تدابیر شدید قرار دارد، از گرفتن تصاویر مربوط به تفریحات ناسالمی که در آن وجود دارد ممانعت می‌شود اما چندی پیش، انتشار برخی تصاویر از داخل این مجتمع تفریحی، عمق رسوایی خاندان سعودی در برداشت چندگانه از مفاهیم دینی را نشان داد. اختلاط دختر و پسر،‌ اسکی روی آب زنان، اختلاط شهروندان سعودی با گردشگران فاسدالاخلاق بیگانه، شرب خمر و بی حجابی از جمله مظاهر ناهنجاری های اخلاقی و دین ستیزی در منطقه درة العرس است.
  
روتانا؛ نماد فساد و فحشاء در عربستان
 آنچه می خوانید گزارشی از خبرنگار خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس در مورد کمپانی بین‌المللی "روتانا" متعلق به خاندان حاکم سعودی است:
 
وارد یک شرکت خصوصی می‌شوم، خانم‌هایی با آرایش، کفش‌های پاشنه بلند، کت و دامن و چهره‌هایی که سعی می‌کنند آن را با جذابیت بیشتر به نمایش بگذارند دوشادوش مردان در حال کار کردن هستند، اما اینجا نیویورک یا لندن نیست؛ اینجا شرکت "روتانا" در ریاض است. پایتخت عربستان سعودی یعنی همان جایی که حجاب سختگیرانه‌ای برای زنان اعمال می‌شود و تنها چیزی که زنان می‌توانند به نمایش بگذارند، چشمان شان است.
در کشوری که زنان حق رانندگی ندارند و نمی‌توانند تنها به خرید و یا حتی بیمارستان بروند، وجود چنین شرکتی عجیب است. در برخی از این شرکت‌ها با اینکه اجازه ولیّ زن برای کار، ضروری است اما هیچ محدودیتی در زمینه رعایت حجاب و حریم روابط زن و مرد وجود ندارد.
 
تنها در زمان خروج از این محیط‌هاست که زنان به این فکر می‌افتند که باید ظاهر خود را بر اساس فرهنگ عمومی عربستان متناسب کنند.
شرکت چند رسانه‌ای "روتانا" متعلق به "ولید بن طلال بن عبدالعزیز" شاهزاده ثروتمند سعودی است که ثروتمندترین فرد در عربستان و یکی از 10 ثروتمند برتر جهان است.

او علاوه بر کمپانی روتانا -که عمده فعالیت آن در زمینه صنعت سکس، موزیک و سینماست- مالکیت شبکه "العربیه" را نیز در اختیار دارد. مقر روتانا که عمده‌ترین شرکت فعال عربی در زمینه ترویج فساد و فحشاست، در ریاض است اما در پایتخت کشورهای دیگر نظیر لبنان نیز دفتر دارد.
 
رواج هم‌جنس گرایی در عربستان
از سوی دیگر افزایش فشارها در مورد روابط طبیعی و مشروع زنان و مردان و نیز تحریم ازدواج موقت و همچنین اختراع ازدواج‌های موقت من‌درآوردی توسط مفتیان این کشور در جامعه سعودی باعث شده است که انواع فسادهای غیرطبیعی در عربستان روند رو به رشدی به خود بگیرد.
همجنسگرایان سعودی
 
یکی از انواع این فسادها رشد گسترده همجنس‌بازی است، رشد این فعالیت‌ها در عربستان به حدی است که بتازگی یک دختر سعودی با ظاهر شدن در شبکه ماهواره‌ای "الدانة" در عربستان، از وضعیت دانشگاه‌های این کشور سخن گفت و تأکید کرد که 85درصد از دانشجویان دختر در دانشگاه‌ها به همجنس‌بازی روی می‌آورند. او براحتی از فعالیت‌های همجنس‌بازی خود در دانشگاه نیز سخن گفت.
این اظهارات طبق معمول با واکنش تند وهابی‌های سعودی همراه شد و آنها به جای اینکه به بررسی ریشه‌ای این مشکل بپردازند، سعی کردند تا با تخریب چهره این دختر سعودی موضوع را از اساس دروغ فرض کرده و او را متهم به ترویج فرهنگ غرب در این کشور کنند.
شبکه‌های تلویزیونی عربستان نیز هرگز حامی حجاب و رعایت پرده‌های عفاف و حیا در جامعه سعودی نیستند و اکثر بازیگران سعودی و فیلم‌ها و سریال‌های تولیدی این شبکه‌ها عاری از مفاهیم اسلامی نظیر حجاب و عفت هستند.
 
 
همچنین می توان تصاویر تعدادی از زنان مجری و هنرپیشه سعودی را رصد کرد که با اجازه و اطلاع کامل مقامات و مفتیان وهابی سعودی، آزادانه در شبکه‌های داخلی این کشور به تولید فیلم و مجموعه های تلویزیونی مشغول هستند و بدون حجاب در آنها نقش ایفا می کنند که به دلیل رعایت مسائل اخلاقی از انتشار این تصاویر زننده خودداری می کنیم.
 
سیاست‌های دوگانه و غلط حاکمیت وهابی در عربستان سعودی در کنار عوامل دیگری چون افزایش سن ازدواج زنان و بیکاری مردان سعودی و رواج ماهواره در این کشور و تماشای فیلمهای مستهجن باعث افزایش رو به رشد پدیده‌هایی چون آزار جنسی، تجاوز، همجنس گرایی و ناتوانی جنسی در میان جوانان عربستانی شده است، به گونه‌ای که بیشترین کاربران سایت‌های اینترنتی مستهجن و بیشترین بینندگان شبکه‌های ترویج دهنده فیلم‌های مستهجن را عربستانی‌ها تشکیل می‌دهند.
 
عکسی از سواحل شهر وهابی نشین عربستان با حذف بخشهای زننده
 
 
عکسبرداری مخفیانه از منطقه درة العرس در بندر جده
 
 
بی حجابی علنی دختران سعودی در جده
 
 
اختلاط برهنه دختر و پسر در آب های پایتخت تابستانی عربستان
 
 
اختلاط دختران و پسران خانواده های وهابی سعودی با پرچم مزین به عبارات شهادتین
 
 
دختر یک شاهزاده سعودی در حال رانندگی در شهر ریاض
 
 
تمسخر روبنده اجباری توسط یک زن وهابی در قلب پایتخت عربستان

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/10:: 12:0 صبح     |     () نظر

 

وهابیت

 

شیعه همواره از سوی وهابیت مورد اتهام و شرک قرار گرفته است و باورهای این مذهب حقه از هجمه این فرقه ضاله در امان نمانده است؛ این در حالی است که اعتقادات آنها بیشترین انحرافات را از اصول و موازین دین دارد! از این رو در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین حبیب عباسی کارشناس ارشد مذاهب اسلامی درباره برخی ازا عتقادات بی پایه و اساس و انحرافی وهابیت به گفتگو پرداخته ایم که شرح آن در ذیل می آید:

اصلی ترین انحرافی که در اعتقادات و باورهای وهابیت می توان یافت، چه مساله ای است؟

یکی از اصلی ترین انحرافات در عقاید وهابیت، انحراف در مساله توحید است؛ این فرقه ضاله با این که دائم دم از موحد بودن می زند و به اصطلاح دفاع از توحید می کند و به بهانه آن مسلمانان را تکفیر کرده و می کشد اما خود به شدت دچار انحراف در مساله توحید است.

آیا در این زمینه می توانید به مصداق هایی در منابع آنها اشاره کنید؟

بله؛ ابن تیمیه که بنیان گذار فکری وهابیت (قرن 7- 8 ه.ق) محسوب می شود در بخش های مختلفی از کتاب خود صفاتی را برای خدا ذکر کرده است که نشان از اعتقاد به تجسیم خدا (برای خدا جسم قائل شدن مانند انسان) دارد.

یکی از آن موارد در کتاب “بیان تلبیس الجهمیة، ج 7، ص 290” از قول پیامبر (ص) روایت کرده است:” من خدای خودم را در صورت و شکل جوان بدون ریش و مو فرفری در یک باغ سرسبز مشاهده کردم”

ذکر این ویژگی در رابطه با خدا نشان دهنده اعتقاد ابن تیمیه به جسم داشتن خداست. وی در همین کتاب صفحه 206 روایت دیگری را نقل و تایید می کند: پیامبر (ص) فرمودند:… من خدا را دیدم که دستش را بین دو کتف من قرار داد به طوری که من سردی انگشتان خدا را در سینه خود احساس کردم.”

جالب اینجاست که ابن تیمیه این روایت را از جهت متن و سند صد در صد می پذیرد.

همچنین، در همان کتاب صفحه 194 از پیامبر (ص) نقل کرده است: “من خدا را در خواب در یک جای سرسبزی از فردوس مشاهده کردم در حالی که لباس او تا نیمه ساق او بود و دو پای او کفش هایی از طلا بود.”

این موضوع نیز اعتقاد ابن تیمیه به جسم داشتن خدا را ثابت می کند و این روایت، روایت بسیار ناپسند و توصیف بدی نسبت به خداست.

باز هم در همان کتاب صفحه 234 از عبدالله بن عباس سول می شود که پیامبر (ص) خدای خود را چه طور و در چه شکل و شمایلی دیده است؟ سپس پیامبر (ص) پاسخ می دهد:” خدا را در یک محل سرسبز دیدم که زیر پای او فرشی از طلا بود و روی یک صندلی از طلا نشسته در حالی که چهار فرشته او را این سو و آن سو می بردند و یک فرشته در صورت یک مرد، یک فرشته در صورت گاو، یک فرشته در صورت کرکس و یک فرشته در قیافه شیر بود و این چهار ملک خدا را جا به جا می کردند.”

همین مطلب را عبدالعزیز بن عبدالله بن باز مفتی اعظم سابق سعودی در سایت رسمی خود نقل و تایید کرده است که در دنیا مشهور است چهار فرشته خدا را این طرف و آن طرف می برند. اینها نشان دهنده این است که وهابیت اعتقاد به خدای حی قادر متعال را ندارد و خدای آنها جسمانی و دارای جسمی با توانایی های محدوی است.

کسانی که همه مسلمان ها را رمی به شرک می کنند و به اتهام شرک آنها را می کشند و خود را موحد واقعی می دانند، چنین خدایی را می پرستند!

آیا در بین اهل سنت نیز چنین اعتقادی مرسوم است یا آنها این اعتقاد را نفی و طرد می کنند؟

علمای اهل سنت کسانی که قائل به تجسیم باشند و برای خدا جسم قائل شوند را کافر و خارج از امت اسلامی می دانند. قرطبی در تفسیر خود ج 4، ص 14 می گوید:” کسانی که از مجسمه هستند و روایاتی که در کتب آمده حمل بر جسم بر خدا می گیرند و برای خدا صورت، چشم، دست و پا و انگشت قائل می شوند، قول صحیح درباره آنها این است که اینها کافر هستند و فرقی بین آنها و بین عبادت کنندگان بت ها و تصاویر نیست.”

لذا عموم اهل سنت و شیعه اعتقاد به تجسیم را اعتقادی کاملا انحرافی و باطل می دانند. حال علمای وهابی هستند که باید پاسخ دهند که چرا اعتقاد آنها برای خدا تا این حد سست و بی پایه و انحرافی است.

آیا تا کنون پاسخی از فرقه ضاله وهابیت برای این مساله صادر شده است؟

بله، آنها می گویند این موضوع در روایات آمده و ما این ویژگی ها را برای خدا می پذیریم اما نمی دانیم چگونه. بنابراین اصل آن را می پذیریم اما کیفیت جسم داشتن خدا را نمی دانیم!

فرآوری وبازنشرمطلب : سایت رهبران شیعه ، شبستان


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/9:: 11:58 عصر     |     () نظر

1392/10/09

 


 

خوشامد عرض میکنم به همه‌ى برادران و خواهران عزیز.....

لازم است اشاره‌اى بکنم به یک حادثه‌ى تلخى که این روزها اتفاق افتاد؛ که هم خود حادثه تلخ بود، هم حاکى از دستهاى پشت پرده‌ى زیادى بود؛ و آن، حادثه‌ى تخریب قبر صحابى جلیل‌القدر، حجربن‌عدى (رضوان اللّه تعالى علیه و سلام اللّه علیه) و اهانت به پیکر این بزرگوار بود. از جهاتى این قضیه تلخ است: خود اهانت به یک صحابى که از بزرگان اصحاب پیغمبر است و از حواریین امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است و شهید در راه خدا است، قبر او را بعد از هزار و چهار صد سال بشکافند، جسد مطهر او را بیرون بیاورند و مورد اهانت قرار دهند، یک حادثه‌ى بسیار تلخ و غم‌انگیزى است. در کنار این، تلخى دیگرى که وجود دارد، این است که در میان مجموعه‌ى مسلمانان و امت اسلامى کسانى پیدا شوند که با افکار پلید و متحجر و عقب‌مانده و خرافى خود، تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهره‌هاى نورانى صدر اسلام را شرک بدانند، کفر بدانند؛ واقعاً این مصیبتى است. اینها همان کسانى هستند که گذشتگانشان قبور ائمه (علیهم‌السّلام) را در بقیع ویران کردند. آن روز که در دنیاى اسلام، از شبه‌قاره‌ى هند گرفته تا آفریقا، علیه اینها قیام کردند، اگر اینها جرأت میکردند، قبر مطهر پیغمبر را هم ویران میکردند، با خاک یکسان میکردند. ببینید چه فکر باطلى، چه روحیه‌ى پلیدى، چه انسانهاى بداندیشى، احترام به بزرگان را اینجورى بخواهند نقض کنند و هتک کنند و این را جزو وظائف دینى بشمرند! در آن وقتى که اینها بقیع را ویران کردند، این را بدانید؛ سرتاسر دنیاى اسلام علیه اینها اعتراض کرد. عرض کردم؛ از شرق جغرافیاى اسلام - از هند - تا غرب جغرافیاى اسلام، علیه اینها بسیج شدند.

اینها به عنوان اینکه این کارها پرستش است، این اقدامهاى خبیث را میکنند! رفتن سر قبر یک انسانى و طلب رحمت کردن براى او از خداى متعال، و طلب رحمت کردن براى خود در آن فضاى معنوى و روحانى، شرک است؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاستهاى اینتلیجنس انگلیس و سى.آى.اى آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند. اینها اطاعت و عبودیت و خاکسارى در مقابل طواغیت زنده را شرک نمیدانند، احترام به بزرگان را شرک میدانند! خود این، یک مصیبتى است. جریان تکفیرىِ خبیث که امروز در دنیاى اسلام به برکت برخى از منابع مادى، متأسفانه پول و امکانات هم در اختیار دارند، یکى از مصائب اسلام است.

بحمداللّه شیعیان در هر نقطه‌اى که بودند -  چه در اینجا، چه در عراق، چه در پاکستان، چه در هر نقطه از نقاطى که شیعیان با قضیه‌ى این چند روز مواجه شدند - نشان دادند که داراى رشد فکرى‌اند. دشمن میخواهد با این کار، آتش نزاعهاى شیعه و سنى را تقویت کند؛ لیکن جامعه‌ى بزرگ شیعى، خانواده‌ى بزرگ پیروان اهل‌بیت نشان دادند که فریب این بازى را نمیخورند. برادران اهل سنت هم در بسیارى از نقاط این کار را محکوم کردند؛ آنها هم آگاهى و بینش خود را نشان دادند. این باید ادامه پیدا کند. این از آن قضایائى نیست که دو روز، سه روز، پنج روز، یک هفته، یک سر و صدائى در دنیا درست کند، بعد رها شود. اینها اگر چنانچه به وسیله‌ى مسلمانها به طور کامل محکوم نشوند و بزرگان علمى و بزرگان روشنفکرى و بزرگان سیاسى وظیفه‌ى خودشان را در مقابل اینها انجام ندهند، این فتنه‌ها به اینجاها منحصر نمیماند؛ بلائى به جان جامعه‌ى اسلامى مى‌افتد و روزبه‌روز این آتش توسعه پیدا میکند. باید جلوى این فتنه‌ها را بگیرند؛ چه از طرق سیاسى، چه از طرق فتواهاى دینى، چه از طرق مقاله‌هاى روشنگرِ نویسندگان و روشنفکران و نخبگان فکرى و سیاسى در دنیا. توجه شود به این که در این کارها دستهاى پنهان دشمن نشانه‌هاى خودش را دارد نمایان میکند؛ این چیزى نیست که انسان بتواند این را ندیده بگیرد. آنهائى که براى تخریب یک اثر باستانى در دنیا عزا میگیرند و هیاهو میکنند، در مقابل این پدیده سکوت کرده‌اند؛ چه سازمانهاى بین‌المللى، چه شخصیتهاى بین‌المللى، چه سیاسیونى که از این کوردلها دارند حمایت میکنند؛ این نشان دهنده‌ى این است که در قضیه داخلند؛ این قضیه، دستها را نشان میدهد.

 این را بدانید: «انّ ربّک لبالمرصاد». خداى متعال میفرماید: «انّهم یکیدون کیدا. و اکید کیدا»؛ آنها مکر می ورزند، اما مکر الهى بر مکر آنها قطعاً غالب خواهد شد و این جریانى را که میخواهد در راه اتحاد امت اسلامى و پیشرفت امت اسلامى سنگ‌اندازى کند، متوقف خواهد کرد.

منبع: Khamenei. ir


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/9:: 11:35 عصر     |     () نظر
 


چهارمین نشست علمی مرکز تحقیقات امام علی (علیه‌السلام) با موضوع «جریان های دانشگاهی مخالف شیعه در جهان عرب و لزوم فهم آن در تحقق آرمان های وحدت‌آفرین امام علی (ع)» دوشنبه، 27 خردادماه، در سالن الغدیر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با سخنرانی دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دبیری سرکار خانم دکتر مریم صانع‌پور برگزار شد.

 

دکتر صداقت در ابتدا اشاره کرد که در مطالعه احوال جهان اسلام همواره باید امورِ اتفاقی و استثنایی، از رویه‌های مستمر و متناوب جدا شوند و موضوعات اصلی از موضوعات پیش‌پاافتاده و کم‌اهمیت تمییز داده شوند. جهت این کار باید به بسامد آماری وقایع و پدیده‌ها توجه کرد. زیرا این تنها یک پدیده مهاجم نیست که اهمیت دارد بلکه تعداد دفعات تکرار آن نیز مهم است. لازمه این امر «رصد کردن» است به عبارتی همواره باید بدانیم در جهان اسلام چه کسی با چه کسی دوست و چه کسی با چه کسی دشمن است و این کار یک نفر نیست. او سپس در تبیین سیاست و رویکرد اصلی دانشگاه‌های سلفی عربستان در قبال جهان اسلام، به تشریح سخنرانی ناصرالدین البانی محدث سرشناس سلفی ( 1333-1420ق) در المعهد الشرعی (عَمان) به سال 1393ق (1972م) پرداخت که به باور وی باید به‌عنوان مدخل ورود به موضوع مطالعات نوین دانشگاهی سلفی‌ها (وهابی‌ها) مورد توجه واقع شود. این سخنرانی در کتابی با عنوان «التصفیة و التربیة و حاجة المسلمین الیهما» توسط المکتب الاسلامی عمان در سال 1421 قمری منتشر شده است. به باور آلبانی، جهان اسلام دچار ذلت شده است و او مستند به روایتی نبوی، تنها راه خروج از ذلت را رجوع به دین اسلام می‌داند و همانند دیگر شیوخ سلفی بازگشت به فهم سلف از قرآن و سنت را توصیه می‌کند آلبانی در آن سخنرانی، طرحی برای سلفی کردن جهان اسلام ارائه داده است که شامل:

 

1. تصفیه کتاب‌ها و منابع اسلامی (فقه و حدیث و تاریخ) از آنچه بدعت و گمراهی می‌نامد و

 

2. تربیت نسل جوان بر اساس «متون تصفیه شده» است .

 

به باور آلبانی با عبور علم امت از صافی، جوامع اسلامی نیز از صافی رد می‌شوند. آنچه که مراکز آموزشی سلفیه دنبال می‌کنند، بر اساس همین دو مؤلفه است. سپس سخنران به چند تأمل اساسی در این موضوع پرداخت. اول آنکه اقتضای مقابله با این سیاست در وهله اول آبادی و رونق مراکز علوم قرآنی و حدیثی در کشور است. دوم آنکه باید سیاست تصفیه همواره رصد شود. هم جلوی تحریف گرفته می‌شود و هم آنکه سیاست تصفیه می‌تواند بیانگر نقاط ضعف سلفیه هم باشد. نیز باید سیاست تصفیه و تربیت در قبال همه جهان اسلام مورد توجه قرار گیرد و نه تنها شیعه. زیرا این سیاست تنها در قبال شیعه نیست بلکه در قبال جهان اسلام است.

 

دکتر صداقت بحث خود را از دوران نوین سیاست در عربستان سعودی که با سلطنت عبدالعزیز آل سعود (پادشاهی 1902-1953م) آغاز شد، ادامه داد. پس از عبدالعزیز، حکومت طبق وصیت ملک عبدالعزیز به ترتیب در اختیار فرزندان ارشد او بوده است. دوران فرزندان عبدالعزیز آل سعود (1959- تاکنون 2013م)، به‌ویژه دوران ملک فیصل (1964-1975م) و ملک خالد، با عنایت به افزایش درآمدهای نفتی سعودی، دوران گسترش و نوسازی مدارس و دانشگاه‌های سلفی است که تا اواخر دهه 1990م دارای دو ویژگی بارز بوده است: 1. آموزش سازمان‌یافته و 2. آموزش فراملی. از اواخر دهه 1990 م نیز آموزش مجازی سلفیه در سطح جهان اسلام گسترش یافت. اسامی مهم‌ترین مراکز دانشگاهی عربستان که هریک به نوعی در داستان شیعه‌شناسی دستی دارند، عبارت‌اند از:

 

- دانشگاه اسلامی مدینه، تاسیس در دوران حکومت ملک سعود 1381ق / 1961م واقع در مدینه .

 

-  هیئت کبار علمای سعودی سال 1971م //  ملک فیصل // ریاض // انتخاب اعضا با دستور و انتخاب پادشاه سعودی.

 

- دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود، تاسیس در دوران حکومت ملک خالد 1395ق / 1975م واقع در ریاض.

 

- دانشگاه ملک سعود، تاسیس در دوران حکومت ملک خالد 1395ق/ 1975م واقع در ریاض

 

- جایزه جهانی ملک فیصل، تاسیس در دوران حکومت ملک خالد واقع در ریاض (اولین دوره آن در سال 1399ق (1979م) در دوران بود.).

 

- دانشگاه اسلامی ام‌القری، تاسیس در دوران حکومت ملک خالد  1401ق / 1980م واقع در مکه.

 

او افزود: سلفیه را به‌ صورت‌های مختلفی دسته‌بندی می‌کنند که شامل سلفیه رسمی، جهادی اصلاح‌طلب، جامی و سروری می‌شود. شیعه‌شناسی در تمامی این دسته‌بندی‌ها، صورتی کم‌و‌بیش یکسان دارد و در سیاقی یکسان (متأثر از ابن‌تیمیه و محمد بن عبدالوهاب) واقع است. البته سلفیه جهادی در عربستان سعودی و کشورهای عربی گروهی زیرزمینی محسوب می‌شوند و ازاین‌رو حضور رسمی دانشگاهی آنها کم‌رنگ است. اما سلفیه رسمی که مدافع نظام حکومت پادشاهی در عربستان سعودی است، با حمایت سعودی، بیشترین نفوذ را در دانشگاه‌های نوین جهان عرب دارد و شاخص فکری آنها فتاوی هیئت کبار علمای عربستان سعودی مانند عبدالعزیز بن‌باز، ابن‌عثیمین، عبدالله الجبرین است. یک دسته از شیوخ سلفی نیز در مابین سلفیه رسمی و جهادی قرار دارند. اینان فعالیت رسمی در عربستان سعودی دارند ولی به‌واسطه انتقادهایشان از نظام حاکم، زیر فشار بوده‌اند. از زمرة شیعه‌ستیزان بنام آن می‌توان به محمد سرور زین‌العابدین (متولد 1938 - سوریه) اشاره کرد که چندین سال در دانشگاه‌های عربستان سعودی سابقه تدریس دارد. او نویسندة اصلی کتابی است با عنوان «و جاء دور المجوس» و در مقدمه آن کتاب تصریح می‌کند که فرد دیگری (بنام عبدالله الغریب) با سرقت اثر مذکور، آن را در میانه?سال‌های 1981م الی 2008م، بارها بنام خود منتشر کرده است. سلفیه جامی و یا مدخلی، جریان افراطی سلفیه رسمی سعودی هستند. افرادی مانند محمد امان جامی، ربیع المدخلی، زید المدخلی در این چارچوب فکری قرار دارند.

 

سخنران در اینجا گریزی به موضوع بیداری اسلامی زد و با معرفی چند شخصیت مانند مرحوم علامه میرزا خلیل کمره‌ای (1277-1363 ش)؛ مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی متوفی 1374ش و دکتر سید جعفر شهیدی اشاره کرد که آنان در زمانه خود به خوبی متوجه سیاست‌های عربستان سعودی شده بودند و سپس به تشریح فعالیت‌های آیت‌الله سعید تهرانی در تأسیس گنجینه قرآن در کتابخانه مسجد چهل‌ستون تهران پرداخت که باید وزارت خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، و دیگر مراکز مربوطه بر روی آن سرمایه‌گذاری کنند. به اعتقاد سخنران مراد مقام معظم رهبری از بیداری اسلامی آن نیست که تنها درباره بیداری اسلامی سخن گفته شود، و مثلاً در طی تنها چند ماه، چندصد مقاله درباره بیداری اسلامی در همایشهای گوناگون ارائه شود! بلکه مراد ایشان آن است که در قبال مسایل اسلام و جهان اسلام بیدار باشیم؛ آنگونه که علمایی چون مرحوم آیت الله حسن سعید بودند. نمونه بارز بیداری را می‌توان در رویکردها و فعالیتهای ارزشمند حضرت آیت الله تسخیری در قبال مسایل جهان اسلام مشاهده کرد.

 

در ادامه دکتر صداقت  مهم‌ترین جریان‌های دانشگاهی ضد شیعه را شامل 1. جریان‌های مهاجر و 2. جریان بومی‌سازی و 3. جریان آموزش در فضای مجازی است چنانکه محمد امان بن علی جامی (1349-1416ق) در کتاب «العقیدة الاسلامیة و تاریخها» می‌نویسد: «دانشگاه اسلامی مدینه نبوی و دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود در ریاض، نقشی اساسی در انتشار عقیده سلفیه، حتی در مناطقی دور از آفریقا و شرق آسیا و قاره هند و در بسیاری از کشورهای عربی داشته‌اند. دانشجویانی از آن کشورها به‌صورت مهمان وارد این دو دانشگاه می‌شوند، پس از مدتی با اتمام تحصیل و اخذ درجات علمی مختلف، به کشور خود مراجعه می‌کنند تا مردمانشان را اندرز دهند و در میانشان عقیده صحیح سلفی را منتشر کنند. و با چند نقل‌قول دیگر اشاره دارد که در حال حاضر بزرگ‌ترین جابه‌جایی جمعیتی استاد و دانشجو در تاریخ پیدایش سلفیه در جهان اسلام در حال اتفاق است و استفاده از اساتید مهمان و دانشجوی بورسیه یکی از طرق انتشار عقاید سلفی بوده است. به گونه‌ای که امروزه تمامی شیوخ سلفی طراز اول مصر تربیت‌شده عربستان سعودی هستند.

 

سخنران در پایان نیز با اشاره به نتایج پژوهشی خاتمه‌‌یافته دربارة فعالیت‌های رسانه‌ای شیوخ سلفی در اینترنت، اشاره کرد که نزدیک به هشتاد درصد از شیوخ فعال در زمینه اینترنت، محصول جریانهای مهاجر هستند .

جلسه با طرح نظرات و دیدگاه‌های اساتید و محققان حاضر در جلسه و پرسش و پاسخ به پایان رسید.

 

 

منبع: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

http://www.ihcs.ac.ir/Pages/Features/NewsDetail.aspx?id=6496#


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/10/9:: 11:30 عصر     |     () نظر
   1   2   3      >