سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ بندگان نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، کسی است که نسبت به خانواده اش بخل ورزد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
از وهابیت بگویم
درباره



از وهابیت بگویم

وضعیت من در یاهـو
محمد بن تاج
درباره وهابیت وپاسخ به شبهات درمورد وهابیت خواهد بود
پرسش
من یک فیلمنامه نویس هستم و در حال نوشتن فیلمنامه‌ای با هدف وحدت و انسجام اسلامی می‌باشم و نیاز دارم که بدانم چارچوب عقاید تندروهای اسلامی به‌خصوص وهابی‌ها چیست و ایرادات آنها بر شیعه چه مواردی است؟
پاسخ اجمالی

وهابیان، پیروان محمد بن عبدالوهاب می باشند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. وهابیت فرقه ای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد. به اعتقاد آنان حاجت خواستن از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، زیارت، احترام و تعظیم قبور پیامبر(ص) و ائمه اطهار نوعی بدعت و بت پرستی محسوب می شود و حرام است. آنها سلام و تکریم و احترام به پیامبر را جز در نماز جایز نمی دانند، و پایان زندگی دنیوی او را، پایانی بر بزرگ داشت و گرامی داشت او می دانند. هرگونه آثار، گنبد و بارگاه بر قبور ائمه و بزرگان را بدعت می دانند، و معتقدند که حضرت رسول (ص) یک انسان با همه ناتوانی ها و ضعف های بشری بوده و از دنیا رفته و هیچ خبری از ما و جهان امروز ندارد، و زیارت قبرش حرام است.
به نظر وهابی ها هیچ انسانی موحد و مسلمان نیست مگر این که امور فوق را ترک نماید.
ناگفته نماند که این عقاید از طرف علمای زیادی از شیعه و اهل سنت، مورد نقد قرار گرفته و رد شده است.

پاسخ تفصیلی

وهابی ها (وهابیان) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است. [1]

وهابیت فرقه ای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را ( در ادامه به آنها اشاره می شود) ترک نماید. [2] درحالی که، همه مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.

مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند. [3]

قبل از آن که به طرح اعتقادات وهابیت بپردازیم لازم است، مقدمه ای کوتاه در باره شرک بیان کنیم: شرک، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است [4] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده می شود و مراد از شرک، شریک، مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است. از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روى گردان شده و به این اصل اساسى متمایل می‌‏شوند، به آنها حنیف گفته می‌‏شود.

خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود می فرماید: «بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم(ع)، که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود». [5]

همچنین می فرماید: «و به من دستور داده شده که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش. [6] »

بنابراین از نظر قرآن، شرک ، نقطه ی مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت «تعرف الاشیاء باضدادها»؛ یعنی، اشیا به واسطه ی ضدشان شناخته می شوند. در یک جمله، می توان گفت که شرک، ضد توحید است و همان طور که توحید دارای اقسامی است، شرک نیز دارای اقسامی است.

در یک تقسیم بندی کلی، شرک به دو قسم تقسیم می شود. الف: «شرک در عقیده» ب: «شرک در عمل»؛ شرک در عقیده،خود به سه قسم تقسیم می شود:

1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر می شود [7] ، به همین جهت خداوند در قرآن کریم می فرماید: «آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند. [8] »

2. شرک در خالقیت: انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قایل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست شان است. همان گونه که مجوس (زرتشتی ها) قایل به دو مبدأ خیر (یزدان) و شر (اهرمن) است.

3. شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم (ع) به این نوع شرک مبتلا بودند و گروهی ستارگان را مدبر عالم می دانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را.

شرک در مقام عمل:

شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می نامند و به این معناست که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می گذارد.

این ها ملاک ها و معیار­های شرک است که از قرآن مجید استفاده می شود.

اما عده ای و از جمله آنها وهابیت، از پیش خود معیارها و ملاک هایی برای شرک ابداع کرده اند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم می کنند.

از نظر ما، ملاک ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده اند، هیچ گونه اعتباری ندارد، زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و جانشینان آن حضرت (دوازده امام) منافات دارد.

در این جا به بعضی از معتقدات فرقه وهابیه اشاره می کنیم:

1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است». [9]

2. حاجت خواستن از اموات؛ به اعتقاد وهابیه از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است (حتی اگر از انبیاء و ائمه معصومین باشند) و این اصل و اساس شرک در عالم است. [10] »

3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است. [11] »

4. زیارت قبرها شرک است.

5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.

6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.

7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.

این عقاید و معیارهای خود ساخته را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1- وهابی ها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند.

در رد این دسته از عقاید آنها،  می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ... ،به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این جا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم و جانشینان آن حضرت حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار می دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟

2- قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .

در جواب این اعتقاد آنها می گوییم: شما معنای عبادت را درست نفهمیده اید. عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین،با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف سجده برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.

خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب داده اند.

در این جا داوری را به عقل سلیم شما واگذار می کنیم که آیا این آموزه ها می تواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است [12] و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند [13] و آیا مقام پیامبر(ص) از شهدا کمتر است؟! و...

امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است و البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند. [14]

برای اطلاع بیشتر می توانید رجوع کنید به کتاب های:

1 بحوث قرآنیه فی التوحید والشرک، جعفر سبحانی.

2 وهابیت مبانی فکری و کارنامه ی عملی،جعفر سبحانی.

3 آیین وهابیت،جعفر سبحانی.

4 فرهنگ فرق اسلامی،محمد جواد مشکور.


[1] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 457 – 461.

[2] همان.

[3] همان.

[4] مجمع البحرین، ج 5، ص 274؛ العین، ج 5، ص 293.

[5] «قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین»، انعام، 161.

[6] «و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین»، یونس، 105.

[7] لازم به تذکر است که همه ی اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی می باشد.

[8] «لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم»، مائده، 17.

[9] مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.

[10] فتح المجید، ص 68.

[11] الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ص 135- 143).

[12] شوری، 23

[13] آل عمران، 169.

[14] اقتباس از سؤال 978 (اعتقادات وهابیت).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:4 عصر     |     () نظر
شیعیان کذاب، دجال و به دنبال باطل هستند و به دنبال تسلط دشمنان بر امت اسلامی و ریختن خون مسلمانان هستند لذا باید از آنها بر حذر بود و معنقدیم اسلام دینی کامل است که احتیاجی به آنان و نظرات گمراه کننده‌شان ندارد.

فارس: شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ، مفتی وهابی عربستان سعودی در توهین آشکار به عقاید شیعیان گفته است: اعتقادات شیعیان نسبت به غیبت فرزند حسن عسکری(ع) و ظهور او در آخرالزمان کذب است و دین اسلام ربطی به این شخصیت‌های وهمی غیرحقیقی ندارد.

به گزارش پایگاه خبری التوافق، شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ، رئیس هیئت علمای بزرگ عربستان سعودی و مفتی بزرگ وهابیون در توهین به عقاید شیعیان درباره ظهور بقیةالله الاعظم گفت: اعتقادات شیعیان نسبت به غیبت فرزند حسن عسکری(ع) و ظهور او در آخرالزمان کذب، گمراهی و انحراف است.

بنابر این گزارش وی افزود: عقیده رافضی‌هایی که اسلام را به این حجت که امامی غائب خواهد آمد و اوضاع را درست خواهد کرد مغالطه و دروغ است.

این مفتی وهابی ادامه داده است: دین اسلام ربطی به این شخصیت‌های وهمی غیرحقیقی! ندارد و خدا را شاکریم که حضرت محمد(ص) این دین را به اکمل وجه ابلاغ کرده و به صحابه داده و آن‌ها نیز آن را به ما رسانده‌اند و ما در مسیر این دین درست و محکم حرکت می‌کنیم و کسی که مدعی نقص در این دین شود که غائبی وهمی که اینان آرزو‌های خود را بر آن قرارداده‌اند آن را تصحیح خواهد کرد همه آنها در گمراهی به‌سر می‌برند و از راه مستقیم الهی دور هستند.

شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ همچنین با حمله به رسانه‌های شیعی مدعی شده است: رسانه‌های شیعیان تحت عنوان موالات اهل بیت پیامبر(ص) به اسلام و مسلمانان حمله می‌کنند و این در حالی است که حملات آنها همه دروغ و کذب است و اهل بیت هیچ ربطی به آنان ندارند!

وی افزوده است: شیعیان کذاب، دجال و به دنبال باطل هستند و به دنبال تسلط دشمنان بر امت اسلامی و ریختن خون مسلمانان هستند لذا باید از آنها بر حذر بود و معنقدیم اسلام دینی کامل است که احتیاجی به آنان و نظرات گمراه کننده‌شان ندارد.

سخنان مفتی بزرگ وهابیون در حالی در رد وجود امام زمان(عج) بیان می‌شود که عبدالعزیز بن باز مفتی بزرگ و ضدشیعی عربستان در دوران خود هرگز وجود امام زمان(عج) را رد نکرده بود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:1 عصر     |     () نظر
تبلیغات وهابیت به شکلی است که با مبانی پذیرفته شده حتی در میان اهل سنت در تضاد است. وبلاگ شیعه چه می گوید؟گزارشی اجمالی از عقاید وهابیت همراه با پاسخ آن را ارائه کرده است.
 
وهابیان علاوه بر اینکه ساختمان گنبد و بارگاه و گچ کاری و کتیبه را بر قبر ها حرام می دانند ، استمداد به جز خدا و شفیع قرار دادن انبیاء و اولیا را از مظاهر شرک به حساب می آورند.
در مورد شفاعت ، صنعانی می گوید : " از جمله اعمال مشرکان آنکه معتقد بودند : بتها برای آن ها شفاعت خواهند کرد و اعتقاد به شفاعت انبیاء و صالحین نیز شرک محسوب می شود و خداوند شفیع قرار دادند انبیاء را شرک خوانده و خود را از این نسبت تنزیه فرموده چرا که احدی جز با اجازه ی او حق شفاعت نزد خدا ندارد ، پس چگونه برای کسی که خدا اجازه ی شفاعت نداده ، حق شفاعت قائل می شوند و هرکس در باره زنده   یا مرده ای معتقد باشد که او را می تواند به خدا نزدیک کند , یا حاجت و نیازش را می تواند برآورد ، برای خدا شریک قایل شده چنانکه مشرکان راجع به بتها عقیده داشتند و لذا خون و  مال شان حلال بود.
در رساله دوم از " رسائل الهدیه السنیه " می نویسد : " ما برای حضرت محمد و دیگر پیامبران و فرشتگان و اولیاء و حتی اطفال بر حسب احادیث وارده به شفاعت  معتقدیم ولی شفاعت را باید از مالک آن یعنی خدا طلب کرد  . یعنی بگوییم : خدا یا شفاعت حضرت محمد (ص) را در روز قیامت درباره ما بپذیر . یا بگوییم  شفاعت بندگان صالح و فرشتگان را در حق ما قبول بفرما و حتی اگر در عالم برزخ شفاعت را از غیر خدا طلب کنیم ، دچار شرک خواهیم شد چون در جوار آن دلیلی از کتاب و سنت و سیره ی سلف صالح وجود ندارد ، بلکه به عکس دلیل داریم که طلب شفاعت از غیر خدا شرک است و رسول برای آن موضوع  ، پیکار و جنگ نموده است .
مخالفین وهابی ها درخواست شفاعت از دیگری را مانند درخواست دعا می دانند و می گویند : بدون شک طلب دعا از هر فرد مومنی صحیح و جایز است و وهابیان و پیشوای اولی آنان " ابن تیمیه "  خود به این اصل معترفند و طلب دعا از شخص زنده را جایز می دانند و حتی آن را از ضروریات دین اسلام به شمار می آورند. در نتیجه طلب شفاعت به سوی خدا از هرمومنی جایز است ، چه رسد به انبیاء و اولیا و به خصوص اشرف انبیاء محمد (ص) . علاوه بر آنکه طی احادیثی خداوند برای هرفرد مومن و فرشتگان حق شفاعت عطاکرده و شفاعت از ویژگی های پیامبران است و شفاعت طبق گزارش قرآن چنین است : الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ ( غافر7) یعنی : آنانکه عرش الهی را و آنکه در کنارش هست ، حمل می کنند بر مومنان طلب مغفرت می نمایند و گویند پروردگارا رحمت و دانش تو همه چیز را فراگرفته است. پس ببخش آنان را که توبه کرده اند و به راه تو آمده اند و از عذاب دوزخ بازشان بدار. پروردگارا آنان را داخل بهشت فرما ؛ بهشت عدنی که وعده شان دادی و نیز وعده ی پدران صالح و شایسته شان و همسران و فرزندان ایشان را و آن ها را از بدی ها نگاهدار.
در خلاصه الاحکام می نویسد : در حدیث صحیح آمده که ابوبکر پس از رحلت پیامبر و بعد از آنکه بدن او کفن شده بود ، بر جنازه حاضر شد وکفن از روی آن حضرت کنار زد و بوسید و گفت : پدر و مادرم به قربانت در حال حیات پاک و پاکیزه بودی و پس از مرگ ما را نزد خدایت یادکن و فراموش نفرما "
راجع به استغاثه و طلب حاجت از غیر خدا ، ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب خواندن غیر خدا و استعانت و طلب یاری از شخصی جز پروردگار را موجب ارتداد و کفر و شرک می دانند و مرتکب چنین کاری را در شمار بت پرستان قرار می دهند و بدون توبه خون و مالش را حلال می دانند .
مخالفین می گویند : خداوند فرموده : " وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ ( التوبه 59)  و ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ(التوبة :  74) یعنی : و هرگاه آنان به آنچه که خدا و رسول داد ، راضی شدند و می گفتند خدا ما را بس است و به زودی خدا و رسولش از فضل خویش به عطا خواهد کرد و عیبی بر ایشان نمی گیرند جز آنکه خدا ورسولش آنان را بی نیاز کرده است. ما می دانیم که جز خدا کسی دیگر نمی تواند انسان را بی نیاز کند ولی چطور در این آیات بی نیاز کردن را به رسول خدا نسبت داده است و او را در این کار شریک می کند . آیا این جمله با جمله ی یا محمد به من روزی بده چه فرقی دارد که وهابیان آن را موجب شرک می دانند؟

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:0 عصر     |     () نظر


چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناک بودن این فرقه چیست؟

منبع:اهنامه پرسمان
برای شناخت وهابیت و آگاهی از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافی را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد.

• پیدایش وهابیت

مسلک وهابیت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدی است و علت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت نداده‌اند، به این جهت است که مبادا پیروان این مذهب، نوعی شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند.
محمد بن عبدالوهاب در سال 1115 ق. در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود . او از کودکی به کتاب‌های تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانی، اعمال مذهبی مردم « به خدا» را زشت می‌شمرد. وی به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب ، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را که قبلاً از سوی ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پی ریزی شده بود، اظهار نمود و به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن آنها همت گماشت.
وهابیان معتقدند که هیچ انسانی، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که اموری را ترک کند.
این امور عبارتند از :
1. به وسیله ی هیچ یک از رسولان و اولیاء به خداوند توسل نجوید و در صورت توسل، در راه شرک گام نهاده، مشرک می باشد.
2. زایران به قصد زیارت ، به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند .
3. از پیامبر (صلی الله علیه و آله) طلب شفاعت نکنند.
4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه برای آنان، شرک است.
5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طی روزگار، از آیین اسلام منحرف شده‌اند.
6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است.
این منطق خشک و بی پایه، در تقابل با منطق وحی قرار دارد؛ زیرا قرآن در موارد یاد شده، نظراتی صریح و مخالف وهبیان دارد.
در قرآن آمده است:
1. «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» .1
یکی از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذی القری، قبرهای آنان و تعمیر آنهاست و این راه و رسم، در میان ملت های مختلف جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفی به حساب می‌آید.
2. «... فقالوا ابنوا علیهم بنیانا... قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا ». 2
هنگامی که واقعه ی اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه ی غار آمدند، درباره ی مدفن آنان، دو نظر ابراز داشتند که آیه متذکر آن می‌شود و انتقاد یا لحن اعتراض نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به این آیه، هرگز نمی توان تعمیر قبور اولیای الهی و صالحان را عملی حرام و یا حتی مکروه قلمداد کرد؛ بلکه این آیه، به نوعی تشویق می‌کند که برای بزرگداشت اولیا و صالحان و حفظ قبرهای آنان، باید کوشا بود.
3. « و استغفر لذنبک و للمؤمنین» .3
4. « وصلّ علیهم ان صلاتک سکن لهم ».4
آیات فوق نیز بیان گر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملاً مؤثر و مفید می‌باشد و موضوع شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دعای آن حضرت، نه تنها در آیات صریح، بلکه در احادیث عامه و خاصه وسیره ی صحابه نیز مشهود است .

• اندیشه های سیاسی و اجتماعی وهابیان

وهابیان قایل به جنگ با دیگر فرقه ها و مذاهب اسلامی هستند و مدعی اند که یا باید به آیین وهابیت درآیند ویا جزیه دهند. آنان مخالفان خود را متهم به کفر و شرک می کنند و اموال، نفوس و ناموس دیگران را حلال می‌دانند و آیات مربوط به شرک و کفر را بر مسلمانان مخالف خود منطبق می‌کنند که این، بزرگ ترین ضربه به پیکر جامعه اسلامی و مسلمانان است .5
با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتی سعودی ها ( در سال 1344 ق) بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلّط یافتند، مشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه ی پیامبر را شکستند و از بین بردند.6
برای عمل کرد و کارهایی که وهابیان در حوزه ی اجتماع و سیاست انجام داده‌اند و نگرش آنان نسبت به مسایل اجتماعی، باید به کتاب های تاریخی مراجعه کرد. چهره ی خشن و متعصب طالبان در افغانستان ، در عرصه ی سیاست ، حکومت و مردم داری، نمونه‌ای از اندیشه های وهابیان است.
بنابراین، وهابیت هم در نحوه ی پیدایش و انعقاد تفکّر ، مغبوض عالمان فرقه های مختلف مسلمین بوده‌اند و هم در نگرش نسبت به مسایل دینی مورد مخالفت عالمان قرار گرفته‌اند و اولین کتابی که در رد وهابیت نگاشته شده، کتاب « الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» بود که به وسیله ی برادر محمد بن عبدالوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.
در عرصه ی سیاست نیز آنان جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بوده‌اند . این آیین و مسلک، ساخته و پرداخته ی انگلیسی ها است وهمین ننگ برای این مسلک و پیروان آن کافی است.

• گسترش وهابیت

در ارتباط با گسترش این فرقه، می‌توان به این عوامل اشاره کرد:
1. تشدید فعالیت های تبلیغاتی و فرهنگی وهابیت در داخل ایـران و حوزه‌هـای مسلمان نشین خارجی ( نظیر حوزه قفقاز، بالکان و سایر کشورهای مجاور ایران) که آمادگی تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران را دارند، مشاهده می شود. وهابیت به عنوان جریانی انحرافی در جهان اسلام و وابسته به استعمارگران ، وظیفه ی جلوگیری از تداوم و گسترش اسلام اصیل را بر عهده داشته، از این رو ، تخریب و ایجاد تزلزل در مبانی فکری و اعتقادی شیعیان، به عنوان محور اصلی این جریان را دنبال می‌کند. از این رو در سال های اخیر درجهت همسویی با تهاجم فرهنگی و نظامی آمریکا علیه کشورهای اسلامی و به خصوص ایران، فعالیت های تبلیغی خود را در ایران توسعه بخشیده است.
2. وهابیت به دلیل افکار اعتقادی خاصی که در باب شفاعت، توسل ، شرک و مانند آن دارد، در تعارض کامل با مذهب شیعه است؛ هر چند که اکثریت فرقه‌های اهل سنت با تفکرات این گروه مخالفند از این رو، گروه یاد شده همواره در تلاش است تا با تبلیغات سازمان یافته ( اعم از کتاب، مقاله، سخنرانی و مانند آن)، با شیعه مقابله کند.
3. خطر بزرگ تر این گروه، روش های دور از منطق اسلامی است که در مسایل سیاسی و حکومتی در پیش گرفته است. ظهور گروه طالبان و القاعده ( به رهبری ملاعمر و اسامه بن لادن) نمونه‌ای از این فعالیت هاست. که سبب بهانه‌جویی غربی ها شد تا مسلمانان را به تروریسم و خشونت و مخالف با تمدن متهم کنند؛ تا جایی که دست قدرت‌های استعماری غرب – به خصوص آمریکا – را در منطقه باز گذاشته، زمینه ی دخالت های نظامی و سیاسی آنان در کشورهای اسلامی را فراهم ساخته است که افغانستان و عراق دو نمونه ی بارز این دخالت ها به شمار می‌آیند.
برای آگاهی بیشتر به کتاب های زیر مراجعه کنید:
1. آیین وهابیت ، جعفر سبحانی.
2. وهابیت ، مبانی فکری و کارنامه ی عملی، جعفر سبحانی.
3. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430.
4. وهابیان، علی اصغر فقیهی.
5. خاطرات مستر همفر ( جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، ترجمه ی استاد علی کاظمی)
6. وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، خالصی خراسانی.
7. تاریخ عقاید وهابی، قزوینی.

پی نوشت ها:

1. شوری، آیه 23.
2. کهف ، آیه 21.
3. محمد، آیه 19.
4. توبه، آیه 103.
5. مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب، ج 3، ص 1432.
6. آقابزرگ تهرانی ، الذریعه، ج 8، ص 261.s


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 10:51 عصر     |     () نظر

7 فتوای بسیار عجیب و مسخره از وهابیت!

«مرکز فرهنگ عربی» در بیروت اخیرا کتابی منتشر کرد که به عجیب ترین و خنده دار ترین فتواهای وهابیت اختصاص دارد.
نویسنده این کتاب "احمد عرفج" از کشور عربستان سعودی است. وی پیش بینی کرده که کتابش یکی از پرفروش ترین کتاب های
سال در نمایشگاه های مختلف جهان عرب شود. او همچنین معتقد است که این کتاب خشم شدید وهابیون را بر می انگیزد.
سال ها پیش، یعنی از دوران دبیرستان همواره به فکر نوشتن چنین کتابی بودم تا بتوانم عجیب ترین، مسخره ترین و خنده دار ترین
فتواهای صادر شده توسط چهره های سرشناس وهابیت را با سند و مدرک در یک جا جمع آوری کنم.
وی در مقدمه کتاب خود برای نمونه به چند فتوای بسیار مسخره که توسط سرشناس ترین چهره های وهابیت صادر شده، اشاره کرده است.
از جمله این فتواهای عبارتند از:
1- حرام بودن پوشیدن کفش پاشنه بلند
2- خوردن غذا با قاشق
3- داشتن راننده یا خدمتکار در منزل
4- دست تکان دادن به بازیکنان فوتبال
5- نوشتن مقاله در مطبوعات
6- انداختن عبا روی کتف
7- پوشیدن دام توسط زنان و غیره.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 10:31 عصر     |     () نظر