حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی فقیهی با بیان اینکه با وجود تمام کاستیها، سستیها و اشتباهات، حرکت تشیع، حرکتی صعودی و بسیار خوب نسبت به گذشته است، گفت: شیعه در سال های اخیر، حرکتی سریع و صعودی داشته است اما باید بداند که به صورت جدی بر روی میزهای کارشناسی قرار گرفته است و روزانه رصد می شود و دشمن به دنبال نقاط ضعف و ضربه زدن به جریان تشیع است.
حجت الاسلام والمسلمین فقیهی، پژوهشگر دینی و کارشناس مسایل دینی با بیان اینکه شیعه بعد از انقلاب اسلامی ایران در شرایطی قرار گرفته است که نگاه های زیادی را متوجه خود کرده است، تصریح کرد: شیعه به دلیل قدرتی که به لحاظ حاکمیت نظام شیعی با خود همراه کرده است، تاثیر بسیار زیادی را در حوزه پیرامونی منطقه ای و فرامنطقه ای داشته است.
او با بیان اینکه قدرت شیعه تهدیداتی را متوجه دیگران کرده و توانسته است به جهانیان بفهماند که یک تفکری وجود دارد که تفکر ناب اسلامی است و در شرابط بن بست همه ی حوزه های فکری و نظام های سیاسی اقتصادی قادر است در جهان مدرن و پسا مدرن نظام سازی کند و در همه ی حوزه ها پیشنهاداتی راهگشا ارائه کند خاطرنشان کرد: قدرتهای بزرگ نمیخواستند به قدرت شیعه توجه کنند اما به دلیل شرایطی که رخ داد، مجبور شدند تا حساب ویژهای برای جریان شیعی باز کنند.
فقیهی با تاکید بر اینکه امروزه شیعه هم به لحاظ شناخته شدن در بسیاری از مناطق جهان و هم با توجه به وضعیت های مختلف، مورد توجه بیشتر محافل بیرونی قرار گرفته است، گفت: با شرایط موجود لازم است هم باز تعریفی از جریان شیعی داشته باشیم و از مقدورات و امکاناتمان اطلاع یابیم تا بتوانیم هدفگذاری کنیم و هم بدانیم که شیعه را جدی گرفته اند و در معرض تهدیدات سازماندهی شده قرار گرفته است.
او افزود: یعنی شیعه در معرض جریان های وسیع اطلاعاتی، امنیتی و فرهنگی است و لازم است تا شیعیان در بافتهای مختلف، مراقب باشند تا از اختلافاتشان سوءاستفاده نشود لذا باید به سمت حل اختلافات بین جریانهای درون شیعی بروند و متوجه باشند که امروز جریان های استکباری به صورت جدی در فکر این هستند که اگر نمی توانند قدرت رو به توسعه شیعه را متوقف کنند، لااقل سرعت آن را کم کنند.
فقیهی با تاکید بر اینکه یکی از راهبردهای استکبار در مواجهه با تشیع و به ویژه ایران و عراق، استفاده از جریان هایی است که در جهان عرب به وجود آورده است، بیان کرد: استکبار جهانی و به ویژه آمریکا قصد دارد تا به جای حضور مستقیم در کشورها، از جریانهایی مانند سلفیها که در جهان عرب به وجود آمده و سالیان گذشته توسط انگلیسیها بنیان گذاری شده اند، بهره برداری کامل داشته باشد. در واقع قصد دارد تا با حرکت دادن و زنده کردن مجدد جریان وهابی و نحله های مختلف سلفی، به اهداف خود در کشورهای اسلامی نزدیک شود.
او با بیان اینکه جریان سلفی بهترین گزینه برای آمریکاست، اظهار کرد: آمریکا قصد دارد تا به جای استفاده از عناصر سکولار و لاییک در مناطق اسلامی و تامین منافع آنها، از جریان سلفی استفاده کند، چراکه هم به لحاظ ثبوت و هم به لحاظ اثبات، دیگر امکان ادامه حاکمیت جریانهای گذشته و به تبع این جریان، تامین منافع آمریکا نبود. در عین حال آمریکا به این نتیجه رسیده است که مردم اسلام خواه هستند و به خاطر گرایش ذاتی مردم به دین و اسلام، می تواند جریان های سلفی را در کشورهای اسلامی به قدرت برساند تا آنها بتوانند در آینده، راهبردهای اساسی آمریکا را در جهان و بخصوص جهان اسلام پیاده کنند.
او ادامه داد: بنابراین یکی از بزرگ ترین راهبردهای آمریکاییها در مناطق اسلامی، مهار تفکر شیعی است و به جای اینکه خود را درگیر کند، یک جریانی را مثل سلفی در مقابل جریان شیعی قرار می دهد تا به راهبرد آرمانی آمریکا، انگلیس، فرانسه و ناتو دست یابد. چراکه صرف حضور یک قدرت مستقل شیعی که از منافع خود دفاع میکند، برای آنها تهدید بسیار جدی است.
فقیهی با تاکید بر اینکه شیعیان باید بدانند که در چه شرایطی واقع شده اند، گفت: بزرگان منطقه و شیعه باید به این مساله توجه کنند تا بتوانند با شناخت درست دشمن، نقشه های آنها را رصد کرده و در مقابل آنها بایستند. چراکه اگر اهداف و تاکتیکهای دشمن را ندانیم، عقب میمانیم و حتی ممکن است، ببینیم که بازی آنها را خوردهایم و کاری کردهایم که آنها میخواستند.
او افزود: لذا بهترین راهکار این است که بدانیم، راهبرد آمریکا برای منطقه در سالهای آینده، ترویج طایفهگری و به قدرت رساندن جریان سلفی و تحریک افکار عمومی جهان اسلام علیه تفکر شیعی است. از این رو رسانهها، سیاستمداران، حوزههای دینی و مراجع میتوانند نقشهای بزرگی ایفا کنند.
او با بیان اینکه با توجه به تحلیل های ارائه شده، جریان شیعی نباید رفتاری منفعلانه داشته باشد، تصریح کرد: ما باید با تحلیلی درست، راهبردهای جدی و مشخص و برنامهها و سیاستهای مدونی برای زمانها و مقاطع مختلف داشته باشیم. البته متاسفانه کشورهای عربی ابزار قدرتهای بزرگ هستند لذا ما باید ببینیم که با این وضعیت و وضعیتهای دیگری که تصور آن میرود، چگونه رفتار کنیم تا به انفعال نیفتیم. البته تاسیس مراکز متعدد تحقیقاتی، راهبردی و استراتژیک میتواند به جریان شیعی کمک کند.
فقیهی درباره نحوه پیوند سرمایههای مختلف شیعی برای تغییر نگاه به آن در دراز مدت گفت: این مساله به حوزه افراد و نظامهای سیاسی حاکم بر کشورها به ویژه نجف و قم باز می گردد. ما به عنوان شیعه چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بگوییم و چه نگوییم، چه خواسته باشیم ببینیم و چه نخواسته باشیم ببینیم، با یکسری تهدید مشترک مواجهیم که نسبت به این وضعیت اگر خواسته باشیم خوب عمل کنیم باید بدانیم تشیع در جهان با چه شرایطی مواجه است تا شرایط آرمانی خود را در مقطعهای متفاوت هدفگذاری کنیم.
به گفته او، وقتی ما وضعیت و امکانات خود را شناختیم و تعریف کردیم، کار بعدی این است که اینها را برای رسیدن به نقطه مطلوبی که در نظر داریم، هدفگذاری کنیم و شرایط را به نفع تشیع رقم بزنیم لذا باید فهم فوقالعاده دقیق و ریزی از شرایط موجود داشته باشیم.
فقیهی با بیان اینکه این مساله در مرحله اول وظیفه دستگاههای درون حاکمیت و حوزه است که این اقتدار و توانایی را دارند و میتوانند اعتباراتی را تخصیص دهند، تصریح کرد: ما باید عناصری را در حوزههای قم و نجف و امثالهم تربیت کنیم که بتوانند در آینده، در حوزههای تحقیقات راهبردی و استراتژیک فعالیت کنند.
او با تاکید بر اینکه تشیع جریانی است که حقانیتی متبلور را در پیشانی دارد و افق های روشنی در آینده به او نوید داده شده است، اظهار کرد: اگر این توجه و اعتقادات را داشته باشیم و بتوانیم لایه های مختلف جوامع شیعی را به اینجا برسانیم و آن لایهها بتوانند اهمیت شرایط موجود، اهمیت خطراتی که ما را تهدید می کند و اهمیت وظایفی که برای اوج بخشیدن به حرکت شیعه بر دوش ما قرار دارد را بدانند، زمینههای اولیه حرکت هماهنگ و نظاممند تشیع را در این جهان پر آشوب فراهم کردهایم و تا زمانی که اهمیت این وضعیت را خوب نفهمیم، نمی توانیم حتی به نقطه حل تعارضات درونی خود برسیم.
فقیهی بیان کرد: اینکه ما اختلاف سلیقه داریم، شکی نیست، اما باید وجود اختلاف نظرها را در یک سطحی به رسمیت بشناسیم. همچنین باید مکانیزمی برای مواجهه با تهدیدات طراحی کنیم لذا نیازمند سازمانی هستیم که اختلافات را روزانه رصد کند و مراقب باشد که اختلافات از سطح معمول بیشتر نشوند؛ البته همه اختلافات تهدید محسوب نمی شوند و میتوان از کنار آن گذاشت.
او با اشاره به اینکه ما شیعه هستیم و پیرو امیرالمومنین(علیه السلام) و این پیروی این وظیفه را بر گردن ما می گذارد که چگونه اختلافات را در مرز مشخص نگه داریم و مسایل مهم و اساسی اسلام و تشیع را قربانی اهداف دنیاخواهانه نکنیم، گفت: ما باید اهمیت وضعیت موجود و وظایفی که از لحاظ اعتقادی، فکری و اخلاقی بر دوش ما قرار دارد را برای درک شرایط موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب به عنوان شیعه خوب بفهمیم و برای رسیدن به آن نقاط، از باب وجوب عینی یا مقدمه واجب، یکسری مسایل را رعایت کنیم و مکانیزمی را برای حوزه اختلافاتمان طراحی کنیم. هم چنین میتوانیم با تدارک یک سازمان یا گروه، اختلافات را برای حل آنها رصد کنیم تا به خط قرمز نرسند.
فقیهی با بیان اینکه هنوز برخی ضرورت این قضیه را درک نکرده اند که باید اختلافات را برای مقابله با دشمن کنار بگذارند، اظهار کرد: ما میتوانیم با یکسری راهبردهای کلان، این راهبردها را به سیاست های ریزتر یا به ساختارها، سازمانها و شبکههای مختلف که با یکدیگر هم افزایی داشته باشند، تبدیل کنیم تا بخشهایی از اهداف بزرگ جریان شیعی را پوشش دهیم اما متاسفانه به قدر کافی ضرورت قضیه را درک نکرده ایم و تا جایی که بنده سراغ دارم، کار خوبی در این وسعت صورت نگرفته است؛ البته کارهایی در حال انجام است و موسساتی فعالیت میکنند، اما یک سری خط شکن از حوزه های متولی با امکانات و اعتبارات، لازم است تا مسایل را با طراحی و برنامه ریزی، جلو ببرند لذا ضرورت دارد تا آقایان توجه بیشتری کنند.
او با اشاره به حرکت صعودی جریان تشیع در سال های اخیر یادآور شد: صعود سریع جریان تشیع، یک سری مواجهات وسیعی را در مقابل این جریان قرار داده است که نباید به آنچه تاکنون حرکت کرده، اکتفا کند و باید بداند که با برنامههای وسیع دیگری مواجه خواهد شد. البته ما معتقدیم که حرکت شیعی به عنوان یک حرکت ناب الهی خدشهناپذیر، روز به روز گسترده میشود و به سمت اهداف و آرمانهای خود پیش خواهد رفت.
فقیهی با اشاره به مسوولیت هر فرد شیعه در مقابل جریان تشیع گفت: دو حوزه قدرت و فکر و حوزه اندیشمندان و روشنفکرانی که مسایل و مشکلات جامعه را میبیینند و کاستی ها را نشان میدهند، باید با هم بنشینند و بحث کنند تا برای مشکلات راه حل بیابند. ما در بخشهای مختلف باید حرفهای زیادی بزنیم یعنی دولتها، حوزهها، جریان روحانیت، دانشگاهها، استادان و لایههای دیگر مردم از طبقات مختلف، هر کدام با توان، فهم و دانش و امکاناتی که دارند، مسوول هستند.
وی افزود: البته یکسری کارهای متفرقه انجام میشود اما اگر این هدف را برای عملی کردن در سازمانی طراحی نکنیم و به سمت اجرایی شدن نرویم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که لایههای مختلف شیعی بتوانند بخش قابل توجهی از وظایف خود را عملیاتی کنند لذا باید یک مجموعهای باشد تا این مجموعه، این خواستها و تکالیف را که بر عهده بخشهای مختلف است، از آنها بخواهد و گوشزد کند. در آن وقت ما میتوانیم اطمینان داشته باشیم که یک درصد قابل قبولی از آنچه باید محقق شود، محقق میشود.
او خاطرنشان کرد: لذا چنین سازمانی باید طراحی شود و عناصری معتقد در آن جمع شوند تا بتوانند این کار را عملیاتی کنند و در عین حال در مقابل انتظارات ما پاسخگو باشند لذا می تواند فردی نباشد که اگر انگیزهاش یا خودش از بین رفت و وارد فضای دیگر شد، این کار متوقف شود.
فقیهی تشکیل سازمانی راهبردی و تحقیقاتی را نیازی استراتژیک برای جریان تشیع دانست و اظهار کرد: تا وقتی چنین سازمانی نباشد، نمیتوان انتظار داشت که کارهای کاملی صورت بگیرد. البته کارهایی در حال انجام است، اما کافی نیست. چون بخشهای محدود و نهادهای محدودی را درگیر میکند و وظایف محدود و خاصی را در ردههایی تعریف میکند لذا باید در لایههای دیگر این مراکز تعریف شوند و مناسبات خود را دقیق کنند تا کارهای موازی صورت نگیرد.
او افزود: شروع این کار یک ضرورت بسیار جدی برای مناطقی نظیر تهران و بغداد و باکو و بحرین و دیگر کشورهاست تا هم وضعیتمان را رصد کنیم و هم مناسباتمان را با دیگر مذاهب اسلامی تعریف کنیم.
او در پایان با بیان اینکه ما باید از خود تعریفی درست ارائه دهیم تا در مواجهه با تبلیغات فریبنده و غرض آلودی که علیه تشیع صورت میگیرد، محکم بایستیم، گفت: اگر دیر به فکر بیفتیم، ناخواسته خدمتی به جریان راهبردی آمریکا یعنی جریان سلفی کردهایم.
به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین فقیهی متولد سال 1341 از شهر مقدس مشهد است که ادبیات عرب و تا بخش هایی از فقه و اصول را در مدرسهی مرحوم آیت الله موسویان شاگردی کرده است.
حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی فقیهی بخشی از فقه و اصول را هم نزد آیت الله طبسی خوانده و در سال 55 با کمک دوستان خود گروهی را به نام فلق در مشهد راه اندازی میکند. از کارهای این گروه پارهای اقدامات ضد رژیم شاه و در سالهای 56، 57 چاپ و پخش اعلامیه های حضرت امام(رحمه الله) و روحانیت مبارز خراسان را در مشهد و دیگر شهرهای خراسان و نیز عمدهی بخش های شرقی کشور بوده است. بعد از پیروزی انقلاب، حجت الاسلام والمسلمین فقیهی با ادامه تحصیل در قم، فقه و اصول را نزد آیت الله میرزا جواد تبریزی و حضرات آیات منتظری، صانعی و فاضل میخواند و در فلسفه و حکمت هم شاگرد آیت الله حسن زاده آملی و سید جلال الدین آشتیانی بوده است. وی هم چنین مدتی، معاون پژوهشی و رییس مرکز مطالعات تحقیقات اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم بوده است. هم چنین با نظر مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد خمینی دفتر موسسه تنظیم و نشر اثار امام (قدح) در قم برای چاپ آثار امام راحل تاسیس میشود که وی قسمت تحقیق و پژوهش این دفتر را نیز به عهده میگیرد. بعد از آمدن به تهران هم مشغول به کارهای مطبوعاتی در مجلهی نقد و نظر و روزنامه انتخاب میشود. وی در حال حاضر در قم به سر می برد و ضمن تدریس خصوصی، مشغول به انجام کارهای پژوهشی است.
منبع: شفقنا (پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه)
کلمات کلیدی:
محسن نبی نژاد
اندونزی با جمعیت 238 میلیون نفر، چهارمین کشور پرجمعیت دنیا است. 86?1 درصد از مردم اندونزی مسلمان هستند و اسلام توسط بازرگانان دریانورد مسلمان به این منطقه رسید. فعالیت های وهابیت در این کشور از سو ی عربستان عمدتا از سال 1970 شروع و کار خود را با ایجاد ارتباط با چندین سازمان سلفی و حتی برخی جریان های معتدل، در عرصه های آموزشی آغاز کرد و تلاش کرد تا فقه حنبلی را در کنار فقه شافعی – که مسلمانان اهل سنت اندونزی عمدتاً پیرو این فقه هستند - در برخی از مدارس علمیه که «پسانترن» خوانده میشوند قرار دهد. ترجمه ، چاپ و نشر کتابهای منطبق بر دیدگاه وهابی با قیمتی ارزان در دو دهه 1980 و 1990 از دیگر فعالیت های این جریان می باشد .در این میان از نقش تاثیرگذار رژیم سوهارتو در اواخر عمر حکومت در گسترش وهابیتی که خطری برای رژیم نداشته باشد و نیز دانش آموختگان اندونزیایی را که از کشور سعودی فارغ التحصیل شده بودند نباید نادیده گرفت. سازمان رابطه العالم الاسلامی نیز در سال 1969 دفتر خود را در جاکارتا تأسیس کرد و مسئولیت این دفتر برعهده محمد نصیر از رهبران اسلامی اندونزی که ارتباطات نزدیک و خوبی با سعودی ها داشت گذاشته شد. محمد نصیر پیشتر رئیس حزب سیاسی – اسلامی ماشومی بود . فعالیت های این حزب در سال 1960 توسط سوکارنو ممنوع گردید او در شورشهای گروه دولت انقلابی جمهوری اندونزی فعال بود و همین سبب شد به مدت 5 سال تا سال 1966 در زندان باشد . پس از آزادی، فعالیتهای سیاسی را رها کرد و به کار تبلیغ و شورای تبلیغ اسلامی مشغول گردید و موسسه اندونزی را تأسیس کرد. نصیر در سال 1993 از دنیا رفت و تا این زمان همچنان رئیس این مجموعه بود. وی توانست مبالغ هنگفتی را از سعودی ها جهت فعالیت سازمان پیش گفته و نیز ساختن و بازسازی مساجد و سایر فعالیتها در اندونزی دریافت کند. این مرکز تدر یجاً تبدیل به موسسه آموزشی و به نوعی مرکز فرهنگی بزرگی گردید که افزون بر تبلیغ و دعوت ، به چاپ کتاب و برگزاری سمینارها نیز اهتمام دارد. یکی از آثار منتشره توسط این موسسه، نشریه مدیا دعوه است. در ادامه تلاشهای جریان وهابیت در تشدید فشارها علیه پیروان مذهب اهل بیت(ع) و صدور فتاوای ضد شیعی، همایشی در شهر "باندونگ" اندونزی برگزار شد و ترتیبدهندگان آن تلاش کردند تا با جلب حمایت مسؤولان دولتی، علماء و رهبران سازمانهای اسلامی، افکار خواص جامعه اندونزی را علیه شیعیان سازمان دهند. در این همایش ـ که با شعار "تدوین اقدامات استراتژیک برای برخورد با جریان انحرافی و توهین آمیز شیعه" تشکیل شد ـ «کیایی حاجی حمید بیضاوی» از علمای کهنسال و تندروی نهضت العلماء به جذابیت آموزههای مکتب اهل بیت(ع) در بین مردم اندونزی اعتراف کرد و با ابراز نگرانی از گسترش مذهب تشیع در اندونزی گفت: "از همه بدتر این است که نهضت العلماء نیز در حال حاضر تحت تأثیر عقاید شیعه قرار گرفته است". از این رو شرکتکنندگان که از اعضای تندرو و وهابی سازمانهای اسلامی اندونزی ـ از قبیل "سازمان پرسیس (وحدت اسلامی)"، "سازمان الإرشاد"، ا"سازمان محمدیه" و "سازمان نهضت العلماء" ـ بودند تلاش کردند تا علاوه بر جلب نظر مقامات محلی، فتوای ارتداد شیعیان را از هیئت رئیسه مجلس مرکزی علما بگیرند (- خبرگزاری ابنا - 03/02/ 1391)
به نقل از روزنامه عکاظ در همین راستا سفیر عربستان، مصطفى بن إبراهیم المبارک در تاریخ 29 /09/2012 در جاکارتا مسجدی را به نام ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود در دانشگاه احمد دهلان اندونزی به مبلغ 500 هزار دلار بنا نهاد و تصریح کرد که این مسجد پایگاهی در جهت فعالیتهای دینی و تبلیغی وهابیت است. بنگرید:
در حالی که مردم اندونزی عموما روحیهای آرام و منضبط دارند اما به تازگی حرکات خشونت آمیزی از سوی طیف سلفی آنها شکل گرفته است. به گزارش خبرگزاری ایکنا گروهی از اهالی شهرسامپانگ که تحت تأثیر فعالیت وهابیون در این منطقه هستند، روز شنبه، چهارم شهریورماه 1391، به تعدادی از علمای دینی و شیعیان این شهر حمله کردند. در این درگیری دو نفر از علمای دینی شیعیان توسط پیروان وهابیون کشته و عدهای نیز مجروح شدند و منازل بسیاری از شیعیان توسط آنان به آتش کشیده شد. لازم به ذکر است، پیروان وهابیت شهر سامپانگ، سال گذشته نیز به سوزاندن منازل و مساجد شیعیان این شهر اقدام کردند. شیعیان اندونزی در محرم گذشته در مناطق «نانکونانک»، «کریم کایم»، «اومبن» و «سامبانگ» مورد حمله وهابیون قرار گرفتند و در پی آن در اقدامی عجیب دولت اندونزی شیخ تاج الملوک رهبر شیعیان این منطقه را دستگیر و پس از محاکمه به 5 سال زندان محکوم کرد.
برای مطالعه بیشتر بنگرید:
وهابیت در اندونزی، سید محسن میری (حسینی)، مجله پژوهشهای منطقهای، شماره اول، بهار1388ش
منبع: پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی
کلمات کلیدی:
منابع عراقی مستقر در اردن تاکید کردند: گروه های سلفی وهابی در اردن که از سوی اطلاعات عربستان حمایت می شوند، به تخریب مرقد صحابه جلیل القدر و بردار امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) «جعفر طیار» (علیه السلام) فراخواندند.
این منابع اعلام کردند: گروه های سلفی اعلامیه های هشدارآمیزی را برای دورکردن از آرامگاه جعفر طیار و جلوگیری از دیدار ایشان منتشر کردند و نسبت به حضورشان در این منطقه هشدار دادند.
آنها افزودند: این گروه سلفی در این اعلامیه تهدید کرده است که این آرامگاه به زودی منفجر خواهد شد اما زمان آن را مشخص نکردند.
این فراخوانی شش ماه پیش بوده است، اما شیوخ وهابی این فراخوانی را دوباره بر روی شبکه هایی همچون وصال و صفا قرار دادند تا گروه های سلفی را تحریک به انجام این اقدام کنند.
منابع آگاه اعلام کردند: مقامات اردنی گشتهای پلیس را برای حمایت از آرامگاه جعفر طیار و جلوگیری از هرگونه اقدام گروههای وهابی سلفی به انفجار این آرامگاه در این منطقه مستقر کردهاند.
آرامگاه جعفر طیار که هشتم هجری در جنگ موته به شهادت رسید، در جنوب الکرک اردن قرار دارد.
اینک جهـت اختصـارفهـرست برخی ازآثار واماکن تاریخی اسلام که بیانگرفـرهـنگ وتمدن اسلامی بود وبه واسط? تحجر وکوته فکری فرق? منال? وهابیت ویران شده، بیان می کنیم:
1- بارگاه ومسجد حضرت حمزه سیدالشهداء دراحد
2- بارگاه ام المؤمنین حضرت خدیج? کبری بنت خولید علیها السلام
3- بارگاه آمنه بنت وهب، مادرپیامبرگرامی اسلام
4- بارگاه حضرت ابوطالب پدرگرامی امیرالمؤمنین علی(ع)
5- بارگاه حضرت عبدالمطلب جد پیامبرگرامی اسلام وامیرالمؤمنین
6- بارگاه حضرت حوا درجده
7- بارگاه حضرت عبدالله پدرپیامبر(ص) درمدینه
8- بیت الاحزان (خانه ای که حضرت زهرا(س) درآنجا درسوگ پدرش می گریست.)
9- مسجد سلمان درمدین? منوره
10- خان? حضرت زهرا (س) درکوچ? حجردرمک? مکرمه
11- جایگاه نفس الزکیّه درمدین? منوره
12- خان? رسول الله درمدینه(خانه ای که حضرت هنگام هجرت به مدینه درآنجا مستقرشد.)
13- خندقی که مسلمانان درجنگ خندق حفرنمودند
14- بارگاه پیامبرخدا،یسع علیه السلام درروستای اوجام درقطیف
15- مسجد جوانان دراحساءِ ، دومین مسجدی که پس ازمسجد رسول الله درآن نمازجمعه برگزارشد
16- مسجد عباس بن علی درروستای مطیرفی دراحساءِ
17- زادگاه پیامبراسلام (خانه ای که درآن پیامبرگرامی اسلام درشعب هواشم درمک? مکرمه متولدشد)
18- خان? ام المؤمنین حضرت خدیجه بنت خولید درمک? مکرمه
19- مسجد الشمس درمدین? منوره، محل یکی ازمعجزات بزرگ رسول خدا(ص)
20- خان? حمزه بن عبدالمطلب ، عموی گرامی پیامبراسلام
21- خان? ارقم، که پیامبرویارانش درآغازبعثت درآن گردمی آمدند
22- بارگاه شهدای بدر وجایگاهی که برای پیامبردرغزوه به درنصب نمودند
23- خان? حضرت علی(ع) که امام حسن وامام حسین علیهم السلام درآن متولد شدند
24- دیواراطراف شهرمدینه
25- خان? امام صادق (ع) درمدین? منوره
26- محل? بنی هاشم درمدین? منوره
27- مسجد تنبه الوداع
28- مسجد البغله وبسیاری دیگرازبقاع متبرکه واماکن مقدسه
29- بارگاههای متعدد درقبرستان بقیع و...
کلمات کلیدی:
در یک مقطع تاریخی که فضای فکر دینی مصر و پاکستان به سمت تعادل حرکت می کرد، نویسندگانی مانند سید قطب، مودودی، محمد غزالی و حتی ابوالحسن ندوی، نگاه مثتبتری نسبت به تاریخ اسلام به ویژه بنی امیه داشتند. در آن دوره انتقادات ابوالاعلی مودودی و سید قطب از دوره خلیفه سوم، و طرح همان انتقاداتی که صحابه به وی داشتند، و به خصوص محکوم کردن امویان به عنوان یک دولت قوم گرای مستبد، از دیدگاه های رایجی بود که آثار بزرگان اهل سنت و مصلحان آن دیده می شود.
اما و ... اکنون جناب شیخ یوسف القرضاوی، که گرایش های حدیثی و وهابی را در خود دارد، بار دیگر آنان را مورد حمله قرار داده و به دفاع از بنی امیه پرداخته است.
کتاب تاریخنا المفتری علیه وی که در سال 2005 چاپ شده، گویی رسالتش دفاع از امویان و در رأس آنها معاویه و انتقاد از سید قطب و مودودی است ضمن اشاره به این که البته آنها خدماتی دارند، آنان را زیر بار انتقاد گرفته و نه با دلایل تاریخی بلکه حدیثی و طرح کلیات به دفاع از امویان می پردازد.
نگاه حدیثی وی برای ارزیابی دولت اموی آن است که چون حدیث داریم که حضرت رسول (ص) فرمود: خیرکم قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم، بهترین شما هم نسل ها من هستند، پس از آن نسل بعد، و سپس نسل بعد» بنابرین شامل امویان هم می شود!
به گفته وی حدیث صحیح دیگری که منزلت بنی امیه را نشان می دهد این است که حضرت فرمود: اولین سپاه امت من که در دریا می جنگند اهل بهشت هستند». اولین سپاه هم، سپاه اموی است که عازم فتح مصر شدند!
پس از آن قرضاوی میگوید: دولت اموی، دولتی است که اسلام را در جهان منتشر کرد، حلقات علم در همه جا پدید آورد، علوم در این دوره آغاز شد حتی ترجمه هم این زمان آغاز شد....
سپس به انتقاد از ابوالاعلی مودودی پاکستانی به خاطر مطالبی که در کتاب الخلافة و الملک گفته و انتقاد از عثمان و امویان کرده و از آنها اظهار تأسف میکند.
همین طور از سید قطب به خاطر اظهاراتی که در کتاب العدالة الاجتماعیه فی الاسلام دارد و حمله سختی به امویان کرده سیاست آنان را خالی از اخلاق دانسته است، مورد نقد قرار میدهد.
شخصیت دیگری که قرضاوی به انتقاد از او پرداخته، شیخ محمد غزالی است که در کتاب «الاسلام و الاستبداد السیاسی» اظهار کرده است که یزید: حتی یک مدرسه ابتدایی را هم نمی توانست اداره کند و دنبال آن نیزه قلمش را به سمت امویان نشانه گرفته است!
به این مجموعه افراد، باید ابوالحسن ندوی را هم افزود که به قول قرضاوی گرچه در مواردی انصاف را رعایت کرده، اما حملاتی هم به امویان دارد در حالی که منبع او اغانی ابوالفرج اصفهانی است!
قرضاوی می گوید افراد منتقد زیاد هستند اما من اینها را انتخاب کردم، چرا که اینان داعیان بزرگی در جهان اسلام هستند.
وی سپس از مقالات محمود محمد شاکر یاد میکند که چهار مقاله در مجله المسلمون متعلق به اخوان المسلمین دردفاع از امویان و شخص معاویه نوشت و از نویسندگان نامبرده بالا، انتقاد کرد. همان زمان استاد علی طنطاوی به دفاع از آرای سید قطب پرداخت.
قرضاوی می افزاید: من از کسانی هستم که از امویان دفاع میکنم.
سپس می گوید: از علمای بزرگ گذشته ابوبکر بن عربی در کتاب العواصم من القواصم از یزید دفاع کرد و نوشت که حسین با شریعت جدش رسول الله کشته شد. مستند او حدیث «ان ستکون هنات و هنات، فمن اراد ان یفرق هذه الامة، و هی جمیع، فاضربوه بالسیف کائنا من کان» است. ابن خلدون بعدا نظر ابن العربی را نادرست خواند به استناد این که عدالت شرط امامت است و در آن زمان عادل تر از حسین نبوده است.
جالب است که در این جا قرضاوی هیچ قضاوتی در باره اظهارات ابن العربی و پاسخ ابن خلدون نمی کند!
اندکی بعد قرضاوی می گوید که می خواهد نظری متعادل در باره امویان بدهد. سپس شروع به نقل احادیث فضائل معاویه که در بخاری و آثار دیگر آمده پرداخته است. به علاوه به کلیات مقبول نزد اهل سنت می پردازد که نباید به صحابه توهین کرد.
وی روایات فضائل معاویه را از مصادر حدیثی آورده و به گمان خود اشاره دارد که در برخی از اینها حرفهایی وجود دارد. اما به صراحت آنها را تکذیب نکرده و تنها سعی می کند بگوید که معاویه مثل علی و خلفای اول نیست!
سپس در باره معاویه به عنوان یک حاکم می گوید که وی تمام توجهش اقامه شعائر دینی و پیروی از سنت نبوی بوده است. یکی از آنها هم همین روزه گرفتن روز عاشوراست!! سپس می گوید: معاویه در ترویج نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر تلاش می کرد.
قرضاوی با اشاره به دو نقل که یکی هم از مسعودی است از حمایت معاویه از امر به معروف و نهی از منکر سخن می گوید و این که تعریف از کسی کرده بود که در وقت اقامه نماز جمعه از وی انتقاد کرده بود.
قرضاوی می گوید: سیره معاویه نشان می دهد که او از بزرگترین حکام عالم، فردی عادل و حکیم است که فقط به خاطر این که بعد از عمر و علی قرار گرفته، به آن منزلت شایسته خود دست نیافته است!
قرضاوی می گوید: این که او علیه علی (ع) بغی کرد درست است و دلایلی دارد، اما آن زمان گذشت و او حاکم اسلامی شد و تازه به قول ابوزعه، خدا بزرگ است و خواهد بخشید. به نظر وی یکی دو انتقاد دیگر هم به او وارد است که یکی قتل حجر بن عدی است و دیگری گرفتن بیعت برای یزید یا ملحق کردن زیاد به خاندانش که امری جزئی است «فهو امر جزئی».
قرضاوی منشأ ظلم به معاویه را اخباریها یعنی مورخان می داند که اخباری در این باره نقل کرده اند. به نظر وی اینها تاریخ را با هوای نفس خود درآمیخته اند. به خصوص که تاریخ امویان در دوره عباسیان که دشمنان آنان بودند نوشته شده است.
به نظر قرضاوی، به جز مورخان قدیم، مورخان جدید هم چنین هستند و آثاری نوشته دولت اموی را نه دولت اسلامی بلکه دولتی عربی خواندهاند. نمونه اینها عبدالرزاق الانباری، عباس محمود العقاد، طه حسین هست که آنچه در آثار اخباری های قدیم ـ یعنی مورخان ـ بوده مسلم گرفته و نقل کرده اند.
در مقابل، ابن خلدون، دولت معاویه را جزو دولت خلفای راشدین دانسته است. چنان که ابوبکر بن العربی در قواصم و محب الدین خطیب هم همان نظر را تأیید کرده است. دعوا بر سر حدیث الخلافه بعدی ثلاثون سنه است که ابن خلدون قبول ندارد چون اگر آن را قبول کند دولت معاویه ربطی به دولت خلفای راشدین نخواهد داشت. قرضاوی به دیدگاه هایی اشاره می کند و نقد البانی را در باره ابن خلدون نپذیرفته و چنین تصویر می کند که حدیث ثلاثون سنه نادرست و می توان معاویه را جزو خلفای راشدین دانست. (ص 79 _ 102). این بدعت عجیبی در عقاید سیاسی اهل سنت است که دولت معاویه جزو خلفای راشدین باشد.
وی در جای دیگری از همین کتاب از تسامح در دوره اموی هم سخن گفته است تا نشان دهد تسامح در تمدن اسلامی وجود داشته است! (ص 190)
شگفت آن که وی هیچ صحبتی در باره یزید بن معاویه و عاشورا و آن جنایت هولناک در حق آل بیت رسول الله (ص) نمی کند گویی اصلا این اتفاق در عهد امویان رخ نداده است.
همین رفتارهای نفرت بار در دفاع از یک دولت مستبد‘ خائن به اسلام‘ ویرانگر اخلاق نبوی و دین محمدی و بی لیاقت است که سبب می شود کسانی را نسبت به امثال قرضاوی که خود را شیخ الاسلام جهان اسلام می دانند بدبین سازد و آتش تفرقه را در جهان اسلام بیشتر کند. دفاع از این دولت کثیف که در هیچ مقطعی از تاریخ اسلام منهای اظهارات قوم گرایانه ابن خلدون یا گفته های نفرت انگیز ابوبکر بن العربی در دفاع از یزید و محکوم ساختن امام حسین (ع) در میان اهل سنت مرسوم نبود‘ سبب می شود که کسانی اظهار کنند که فرقه های از اهل سنت دوره معاصر دوباره به دیدگاه های افراطی عثمانیه در قرن اول و دوم هجری برگشته و خواهان بازگرداندن اسلام اموی هستند.
منبع : سایت خبرآنلاین به نشانی http://www.khabaronline.ir/detail/260961/weblog/jafarian .
کلمات کلیدی:
یکی از مخالفان کنونی مقامات سعودی که سالیان متمادی در خدمت خاندان سلطنتی عربستان بوده است، از برخی انحرافها و جنایتهای آنها پرده برداشت.
به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری بلاد شام، یکی از محافظان سابق خاندان سعودی به نام "مارک یونگ" که انگلیسی الاصل است و بیش از 10 سال در خدمت شاهزادههای عربستان سعودی بوده، چیزهایی از آنها در این مدت دیده است که به ذهن خطور نمیکند و آن را در کتابی تحت عنوان "محافظ خاندان سعودی" مطرح کرده و از برخی جنایتها و فسادهای خاندان سعودی پرده برداشته است.
این محافظ که بر تمام رفتارهای این خاندان از نزدیک اطلاع داشت، زشت و ناپسندترین صفات را به آنها نسبت داده و آنها را فاسد، قمارباز، دزد، غاصب، دارای فساد اخلاقی و معتاد به مواد مخدر خوانده است.
وی همچنین عنوان داشته است: آنها عملا دین را به بازی گرفته اما ادعا میکنند که آن را پیاده و هزینههای حاصل را خرج مردم میکنند.
مارک یونگ خطاب به مردم عربستان گفته است: به جای تسلیم شدن و خواری، مانند سایر ملتهای زنده و پویا حقوقتان را از آنها بگیرید.
شاهزاده احمد بن عبدالعزیز از کسانی بود که یونگ درباره وی صحبت کرده و گفته که وی قمارباز، دائم الخمر و معتاد به مواد مخدر است.
وی در مورد شاهزاده فیصل بن فهد هم گفته است: او دچار انحراف جنسی بود و با وجود اینکه رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر بود در کار قاچاق مواد مخدر و معتاد بود و سرانجام نیز بر اثر مصرف مواد مخدر درگذشت.
درباره شاهزاده فواز بن عبدالعزیز نیز که پیش از این امیر مکه بود، وی گفته است: او قمارباز حرفهای است و ثروت خود را پای آن از دست داده است. وی معتاد به مواد مخدر نیز است.
این محافظ همچنین درباره عزالدین بن سعود نیز گفته که وی دچار انحراف جنسی بود که به ایدز مبتلا شد و در جوانی درگذشت.
وی در پاسخ به سوالی در پایگاههای اجتماعی که "چگونه اسرار خاندان سعودی را فاش میکنی و از کجا میدانی که چنین است؟" گفت: تاریخ قرن گذشته را بخوانید تا کسانی را که اینها را روی کار آوردهاند، بشناسید.
منبع: سایت تابناک به آدرس tabnak.ir
کلمات کلیدی:
تکفیر را با تکفیر نباید پاسخ داد.
نخستین نکتهای که باید به آن توجه کنیم، آن است که تکفیر را نباید با تکفیر متقابل پاسخ داد، زیرا این کار نه مشکلی را حل میکند و نه باوری را تغییر میدهد، بلکه مشکل را پیچیدهتر و باور را راسختر میگرداند. بر ما لازم است که به امیرالمومنین(علیه السلام) اقتدا کنیم، که خوارج او را تکفیر کرده و دشنام دادند، لیک آن حضرت با آنان مقابله به مثل نکرد.[39] از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود: «علی (علیه السلام) احدی از کسانی که با او میجنگیدند، به شرک یا نفاق نسبت نمیداد، لیکن میفرمود: برادران ما بر ما تعدی کردند.»[40]
مدیریت عوامل تکفیر و زدودن آنها
دومین گام لازم در این راه، واکاوی عوامل تکفیر و شناخت خاستگاههای آن است. گاهی شرایط اجتماعی سیاسی در رشد اندیشههای تکفیری اثرگذار است. گاهی عوامل تکفیر فرهنگی است که درمان در این موارد دشوارتر است. در این وضعیت، بر ما لازم است که با بررسی مورد آن را با دلیل و برهان و بدون خشونت ریشهکن گردانیم، زیرا تاریخ به ما آموخته است که شمشیر سرکوب میکند ولی قانع نمیسازد.
مردی یهودی پس از رحلت رسول خدا به امیرالمومنین علی گفت: هنوز پیامبرتان را به خاک نسپرده دربارهاش اختلاف ورزیدید؟ آن حضرت فرمود: «ما درباره آنچه از او رسیده اختلاف ورزیدیم، نه درباره او، اما شما پایتان از تری دریا به خشک نگردیده، پیامبر خود را گفتید: برای ما خدایانی بساز چنان که ایشان را خدایان است و او گفت: شما مردمی نادانید.»
کلمات کلیدی:
نخست: خطر محور قرار گرفتن «تکفیر» در تعاملات و گسترش عرصه آن
عنصر اصلی و شالوده اساسی تکفیر این ویژگی است. در حقیقت محور قرار گرفتن «تکفیر» مبتنی بر هیچگونه اندیشهای نیست و کمترین خردورزی در آن به کار نرفته و اگر بر فرض بپذیریم که مبتنی بر ایده و اندیشهای است، نوعی از اندیشه است که از متون دینی، قالبهای خشکی میسازد که هیچ چشم اندازی را نمیبیند.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
هرکس برادرش را «ای کافر!» خطاب کند اگر درست گفته بود یکی از آن دو، گرفتار پیامدهای آن میشوند و در غیر این صورت، به خودش باز میگردد.[30] همچنین در روایتی دیگر نقل شده که فرمود: هر مسلمانی که مسلمان دیگری را تکفیر کند و او را کافر بخواند اگر کافر نبود، خود کافر میگردد.[31]
دوم: عدم اعطای فرصت اندیشه و حق اظهارنظر به دیگران
وقتی «تکفیریها» مخالفان خود را با عناوین ویژهای که خود برمیگزینند به قتل میرسانند، روشن است که فرصت طرح دیدگاهها و مناقشه و بحث و گزینش به دیگران نمیدهند و این اصل، با قرآن و سنت نبوی نیز کاملاً مغایرت دارد. مخالفت این امر با قرآن، به دلیل مغایرت کامل آن با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است:
اصل اول: عدم اجبار در دین. خداوند متعال میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ؛ در کار دین هیچ اکراه نیست.»[32]
اصل دوم: لزوم گوش دادن به سخنان «دیگران» برای پیروی از بهترین آنها.
خداوند متعال میفرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ؛ کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن، پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمنداند». کاملاً روشن است که حکم به لزوم شنیدن سخنان، هیچ سنخیتی با اینگونه رفتارهای تکفیریون ندارد.
در مخالفت اعمال تکفیریها با سنت شریف نبوی (صلیاللهعلیهوآله) ، باید گفت که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) اقدام به اجبار کسی برای پذیرش اسلام نکرده، و گواهی تاریخ شاهد آن بوده است. در ذیل به دو نمونه تاریخی در تأیید این ادّعا اشاره میشود:
نمونه اول: پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) پس از پیروزی بر مشرکان در فتح مکه، میتوانست با یاری گرفتن از شمشیر خود، افراد را وادار به پذیرش اسلام کند ولی جز هدایت آنان به راه حق، کار دیگری نکرد. شاهد این امر نیز این بود که نفرمود: «هرکس اسلام آورد، در امان خواهد بود» بلکه فرمود: «هرکس درب خانه خود را بست، در امان است و هرکس سلاح بر زمین گذاشت، در امان است و هرکس وارد خانه ابوسفیان شد، در امان است.»[33]
نمونه دوم: روایت شده که وقتی یکی از شعرا، خدمت ایشان رسید و گفت: «من از قرآن بهتر میآورم» فرمان قتل او را نداد بلکه در جوابش فرمود: بگو! چه داری؟ او نیز گفت: «دنت الساعة وانشق القمر لغزال فرّ منی ونفر؛ روز رستاخیز نزدیک شد و ماه دوپاره گردید به خاطر آهویی که از دستم گریخت و گریزان شد». رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در پاسخ وی فرمود: سخنت زیباست ولی کلام خدا زیباتر است.[34]
سوم: ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان
درگیری میان فرقههای اسلامی مخالف قرآن و مغایر با کوششها و پافشاریهای پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) در تشکیل امت و برقراری برادری اسلامی میان افراد آن است.کافی است تنها به برخی روایات نبوی برای اثبات لزوم وحدت واجتناب از تفرقه، اشاره نمود:
«بندگان خدا! برادر یکدیگر باشید»[35] «به همدیگر خشم نگیرید، رشک مبرید، پشت به یکدیگر نکنید و بندگان خدا! برادر همدیگر باشید و روا نیست که مسلمانی بیش از سه شب از برادر خود بیخبر بماند.»[36]
چهارم: زشت نشاندادن چهره اسلام
از جمله پیامدهای فاجعه بار گسترش این پدیده شوم، مشوه ساختن چهره اسلام است. حقیقت آن است که اعمال خشونتآمیز تکفیریها، سهم بسزایی در خدشهدار ساختن چهره این دین پاک، داشته است. تکفیریها در زمانی که دشمنان اسلام سعی در جنگ تبلیغاتی علیه اسلام دارند با این گونه اعمال خشونت آمیز، بهترین خوراک تبلیغی را برای رسانههای غرب فراهم آوردهاند و به طور ملموس و در راستای ادعای خصمانه غربیها ثابت کردند که اسلام به دور از صلح و به مثابه خطری علیه بشریت به شمار میرود. این خیانت بزرگی علیه اسلامی است که پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) کوشش کرد آنرا دینی همسو با فطرت آدمی و کامل کننده اخلاق، معرفی نماید.
پنجم: هدف قرار گرفتن زنان، کودکان و سالمندان و قتل آنها
الف: ریختن خون کودکان و زنان و سالخوردگان که گروههای افراطی همه روزه آن را دنبال میکنند چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیریها نیز «خوارج» یا گروهی از ایشان دست به چنین کارهایی میزدند؛ «فضل بن شاذان» میگوید: «و از ایشان، یعنی خوارج، کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا میدارند و میگویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفهها در پشت مشرکان است. و میگوید: «لا حکم الا الله» و خود در تمامی این گفتهها وکردهها، به نظرخویش عمل میکنند وبنابراین طبق رأی خود، میکشند و حلال و حرام میکنند و با این حال، خوارج نیز یکسان نیستند و همدیگر را میکشند و از یکدیگر تبرّی میجویند»[37]
ب: عدم تفکیک میان گناهکار و بیگناه
کشتار جمعی متضمن درهم آمیختن گناهکار و بیگناه است. این درهمآمیزی با اصل قرآنی که میگوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری؛ هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد»[38] کاملاً مخالف است.
کلمات کلیدی:
سلفیان معاصر (مرحله پنجم ـ اغراق در تکفیر)
به دنبال فتح ریاض توسط عبدالعزیز معروف به ابن سعود در1319ق و تداوم مبارزه کسب قدرت که تا 1351ق برای فتح کامل سرزمین عربستان ادامه یافت، یک رژیم سیاسی مبتنی بر نظام پادشاهی در قالب قبیله ای وبا تکیه بر اصول وهابیت در سرزمین حجاز استقرار یافت.
ابن سعود برای توسعه و تثبیت نیروی خود به ایجاد آبادیهای وهابی دست زد و ساکنان آنها را «اخوان التوحید» یا «برادران یکتاپرستی» که در حقیقت سازمانِ دینی ـ نظامیِ وهابیان بود نامید. علمای وهابی و پیران قبایل نجد نیز در همایشی که ابن سعود بر پا کرد، قطعنامهای دربار? حمله به حجاز گذراندند و او در صفر 1343ق بر شریف حسین تاخت. وهابیان در آغاز طایف را اشغال کردند و چند روز بعد به دروازههای مکه رسیدند. حجاج یمنی نیز از حملههای وهابیان در امان نماندند و برخی از قبایل شرق اردن هم مورد تاراج قرار گرفتند.[19]
شاخصه این جنبش درآن است که درمعنای بدعت توسعه زیادی داده واین حرکت را انتفاضهای برای ازبین بردن مظاهر ثنویت وشرک وآنچه بدعت دردین نامیده می شد بنامند. حساسیت جدی سیاستگذاران سعودی در اجرای فرامین وهابیت باعث شد که بصورت یک جنبش سلفی اصلاحی همراه با مدافعان عربی این تفکر مانند محب الدین خطیب، شکری آلوسی، رشیدرضا درجهان اسلام مطرح گردد.[20]
از آن سوی هجوم گسترده استعمار غربی به جهان اسلام و انحطاط و عقب ماندگی داخلی مسلمانان برخی از اقشار گوناگون جوامع مسلمان را به واکنش واداشت. ظهور گروههای سلفی در مصر مربوط به اواخر دهه بیست تا دهه هشتاد میلادی است. اهداف عمده این گروهها را میتوان در این موارد خلاصه کرد: اصلاح جوامع مسلمان، احیای عظمت مسلمین، اتحاد سرزمینهای عربی و بازگشت به خلافت عثمانی از طریق تمسک به قدرت و در مواردی به خشونت.[21] پیدایش حرکتهای اسلامی معاصر با شعار «لا حاکمیة الا لله» در مصر آغاز شد. نتیجه عملی این شعار آن بود که جماعتهای دینی، زبان به تکفیر اعضای جامعه گشودند و معتقد شدند با دست یافتن به قدرت در جامعه میتوانند حاکمیت خداوند را مستقر کنند. گروه صالح سریه از نخستین جماعتهایی بود که این اندیشه را پی گرفت. پس از آن، شکری مصطفی در کنار اندیشه حاکمیت، به طرح ایده جدید «هجرت» پرداخت. هجرت از «دار الحرب» «دار الکفر» به «دار الاسلام»، با هدف کسب آمادگی برای جهاد و دستیابی به قدرت مطرح شد. جماعت اسلامی نیز از گروههایی بود که در امتداد اندیشههای صالح به سریه حرکت میکرد و جهاد علیه حکومت کافر را هدف اصلی این سازمان میدانست.[22] آنان رهبران کنونی جهان اسلام را به دلیل تمکین در برابر صلیبیان،کمونیستها یا صهونیستها مرتد دانسته و جاهلیت دنیوی و نوین آنان را خطرناکتر از جاهلیت قبل از اسلام میخوانند. تکفیر آنان برای غیر مشروع کردن تبعیت از حاکمان و تعیین «کافران داخلی» به عنوان اولین هدف جهادی که طاغوت را از میان بر میدارد، است.
تکفیر در عقاید گروههای تندرو از قبیل جهاد، جند الله، طلائع الجهاد و حزب التحریر الاسلامی در مصر که عقاید ابن تیمیّه، ابن کثیر، مودودی و قطب را منعکس میکنند، مفهومی بسیار مهم است. سختی کشیدن در زندانها بر دیدگاه آنان درباره تکفیر تأثیر داشته است.
شرک و کفر نزد ابنتیمیه و پیروان او، بیشتر گونهای از عبادات و عقاید فردی بود، مثل توسل به اولیا، نذر، شفاعت، زیارت قبور، ولی شرک و کفری که سلفیان جدید به آن معتقدند و از آن به «کفر جدید» تعبیر میکنند، تقریباً همه شؤون زندگی اجتماعی و مدنی شخص را در بر میگیرد. در نظر سلفیان جدید پیروی از اندیشههای نو یا گرویدن به مکاتب فکری و فلسفی،[23] عضویت در احزاب سیاسی،[24] اشتغال در ادارات و سازمانهای دولتی چنان چه در جهت اهداف و منافع گروهههای سلفی نباشد،[25] و انجام برخی از مراسم و آیینهای مذهبی و دیپلماتیک،[26] از اعمال مشرکان و کافران به حساب میآید. سلفیه، همه دولتهای اسلامی از جمله دولت مصر را کافر میداند[27] و هرگونه حمایت از دولت یا همکاری با آن[28] و حتی اجرای قوانین دولتی[29] را ممنوع کرده است. در واقع اندیشهها و آرای سلفیان، این نکته را تصدیق میکند که حربه تکفیر، جوازی است برای انجام هرگونه عملیات جهادی.
کلمات کلیدی:
مقدمه
پیشینة تکفیر در جهان اسلام ، به صدر اسلام بازمیگردد. برخی حوادث مهم تاریخ اسلام به سبب تکفیر روی داده، همچنانکه برخی رخدادهای سیاسی و اجتماعی زمینة تکفیر را فراهم آورده است . از جمله رویدادهای مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم ، جنگهای «رِدّه» در زمان ابوبکر بود که در این جنگها دستگاه خلافت معارضانِ خود را کافر و خارج از دین خواند.[1] در بارة اینکه واقعاً تمامی یا بعضی از کسانی که در آن دوره تکفیر شدهاند، از دیدگاه فقه اسلامی کافرند یا خیر، تردید جدّی وجود دارد و برخی گزارشهای تاریخی تردیدهای بسیار در این باره ، حتی تردید افراد نزدیک به خلیفه، را نشان می دهد.[2] بنا بر برخی منابع تاریخی ، عواملی مانند ندادن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت یا در نظر گرفتن کسانی دیگر برای این مقام ، در انتساب کفر به «اهل رِدّه » یا دست کم دستههایی از آنان نقش مهمی داشته است.[3] البته ادعای پیامبری نیز در میان آنان بسیار گزارش شده است که می تواند تکفیر را از دیدگاه فقهی توجیه کند.[4]
واقعة مهم تاریخی دیگر در بارة تکفیر، غائلة خوارج است . بسیاری از فرقه های خوارج کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره میشد، و حتی امت پیامبر را، تکفیر میکردند.[5] در مقابل ، بعضی از مسلمانان، از جمله برخی مذاهب اهل سنّت، خوارج را تکفیر میکردند.[6] همچنین در احادیث، غالیان یا غُلات (آنان که در بارة شخصیت امامان علیهم السلام غلوّ و زیاده روی می کردند) و قائلان به تفویض (مفوّضه) خارج از ایمان خوانده شدهاند.[7] بعضی از معتزله و اشاعره نیز مشبّهه را تکفیر میکردند.[8]
در طول تاریخ اسلام شاهدیم که یکی از زمینههای تکفیر، پیدایش و تطور مکاتب ظاهرگرا است که برخی مسلمانان را دچار تعصب ناروا و عشق و علاقه کورکورانه گرداند.[9] سلفیه که پدیدهای سخت و خشونتگرا است، از دل جنبشهای ظاهرگرا برخاسته و مدعی انحصارطلبانه مسلمانی بوده و همه را جز خود مشرک میخواند.[10] امروزه مهمترین و موثرترین مبنای کلامی سلفیان جدید، الهام گرفتن از سلفیان گذشته و توسعه معنایی و مصداقی کفر است. آنها، به قدری دایره کفر را گستردهاند که هر کسی غیر از خودشان را در بر میگیرد. علت و منشأ این اختلاف نظر میتواند بعنوان مرحله نخستین در سیر تحول تاریخی بحث توحید و شرک و بدعت مطرح شود. که ما آن را تحلیلی کوتاه از گذشته تا حال ارائه میدهیم.
احمد بن حنبل «مرحله اول ـ دوران بنیادین»
در سنت نبوی (ص) بخصوص در کتب صحاح عامّة روایاتی موجود میباشند که حاکی از نادرست بودن برخی افعال در ارتباط با اموات است، این روایات مورد توّجه برخی از پیشوایان مذاهب عامّه قرار گرفت.[11] قشری نگری در مورد اعمال مسلمین و عدم توجه به کنه و واقعیّت آنها و نیز اتکاء شدید به الفاظ و ظواهر لغوی احادیث بدون توجه به تحلیلهای عقلی و سایر قرائن موجود سبب تحریم مطلق افعال مشارالیه از سوی آن عدّه شد. تعصّب شدید مذهبی و وجود نزاعهای زیاد بین مذاهب اسلامی بخصوص بین شیعه و سنی از سوئی و نیز رواج اعمال مورد اشاره در بین مسلمین و شباهت ظاهری آن اعمال با اعمال شرک آلود مشرکین عصر جاهلی از سوی دیگر دو عامل مؤیّد در تحریم آن اعمال از سوی بعضی از پیشوایان مذاهب اربعه شد.
احمد بن حنبل باایجاد یک طرز فکر قشری گرائی و ظاهر گرائی و خلاصه نوعی اخباریگری افراطی، سبب شد که برخی متفکران حنبلی تفاوت میان اعمال مسلمین و اعمال مشرکین جاهلی را درک نکرده، و فقط با توجه به ظاهر، اعمال مسلمین را از مصادیق شرک خوانده، و در نتیجه سبب پدیدار شدن یک تعریف از شرک شوند، که دائره شمول آن بسیاری از اعمال مسلمین را در بر گرفت. این نهضت فکری به همین جا منتهی نگشت بلکه موجب بروز یک شورش نظامی و خونریزیهای اسفناک از سوی عدّهای کوتاه فکر گشت.[12]
ابومحمد بر بهاری «233ـ329»
نغمههای شوم تفکرات نو ظهور و خشونت بار در باب توحید و شرک در کشتزاری که احمد بن حنبل دانههای آن را پاشیده بود، از قرن چهارم روبه جوانه زدن مینهند. با ظهور ابو محمد بربهاری ما با نخستین تحرّکات در مورد تخطئه اعمال مسلمین در ارتباط با اولیاء خدا پس از مرگ مواجه میشویم. این شخص در قرن چهارم میزیسته و از علمای حنبلی بغداد و میتوان او را تنها محرک و پیشوای فعّال حنبلیان بغداد دانست. چرا که وی هدایت کامل افکار و اعمال اهل سنت بغداد را در خصوص مذهب حنبلی در دست داشت. وی عزاداریها و روضه خوانیها و مرثیه سرائیها را بشدّت مورد انکار و تخطئه قرار میداد، و حتی در این راه از قتل و کشتار مرتکبین آن اعمال خودداری نمینمود. ابن اثیر درباره وی میگوید:
«خلیفه الرازی یاران بربهاری را سخت توبیخ کرد بدین علت که برای خداوند مانند و شبیهی قائل بودند، و ذات احدیت را داری کف و دست و انگشتان و دو پا با کفشی از طلا و نیز دارای موهای بلند تصوّر میکردند.
و میگفتند که خداوند به آسمان بالا میرود و بدنیا فرود میآید، هم چنین بر برگزیدگان از امامان طعن میزدند و شیعه آل محمد(ص) را به کفر و گمراهی نسبت میدادند.»[13]
ابن تیمیة «661ـ728» «مرحله دوم ـ دوران تکامل»
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم فردی را مییابیم که تأثیرات شگرفی در تحقق دیدگاه جدیدی در مورد توحید و شرک گذارد. ابن تیمیه یکی از بزرگترین و معروفترین علمای حنبلی در قرن هفتم و هشتم هجری قمری میباشد. ابن تیمیه را که از اخلاف تندرو سلفیون میباشد، میتوان نظریه پرداز و تحلیلگر و کامل کننده یک نهضت فکری در باب توحید و شرک دانست که در نهایت به تکفیر دیگر مسلمانان منتهی گشت. او صراحتاً در مورد توحید و شرک تحلیلی ارائه داد که در آن تحلیل تفکیک بین توحید ربویی و توحید عبادی بطور کامل صورت گرفت، و ابراز شد که هیچ گونه تلازمی بین اعتقاد به ربوبیت یا خالقیت با تحقق عبادت نیست. او تحلیل کاملی از تعریف خود از شرک عبادی ارائه نداد و ادّله او بر تحلیل جدیدش وافی نبود، و این امر خود نشان دهنده ضعف مبنائی وی میباشد. ابن تیمیه با ذکر مصادیق شرک عصر جاهلی و نیز آیاتی که به آن مصادیق اشاره دارد مرتباً سعی در تبیین مبنای خود میکند.[14]
ابن قیم جوزیة 691ـ751 (مرحله سوم ـ انتقال)
ابن قیم از مروّجان سر سخت عقاید ابن تیمیه بوده و نظرات ابن تیمیه را ضابطهمند و شاکلهای جدید بخشید. وی پس از مرگ ابن تیمیه از زندان آزاد شد و به مصر رفت و در همانجا به تدریس مشغول شد و سرانجام در گذشت. ابن قیم جوزیه به پیروی از استاد خویش سرسختانه با مذهب وحدت وجود مخالفت کرده و ابن عربی را تکفیر مینمود. اما بر خلاف استاد خویش علاقه شدیدی به تصوف و عرفان نشان میداد و از آن طرفداری میکرد.[15]
از قرن هشتم تا قرن12 را ما مرحله انتقال مینامیم چرا که در این سالها گروهی وجود داشتند که سعی در احیاء و تبیین آثار و افکار و نوظهور ابن تیمیه نمودند، که در میان آنها محمدبن حیاه السندی[16] و عبدالله بن ابراهیم نجدی از استادان محمدبن عبدالوهاب را میتوان نام برد.
«محمد بن عبدالوهاب» (مرحله چهارم ـ تبلور)
قرن دوازدهم قرن تظاهر عملی و افراطی یک نهضت فکری طغیانگر بود که 11 قرن در زمینه فکری حنبلیان مخفیانه ریشه دوانیده بود. بحثها و تبیینهای تعقلی و تحلیلی عمقی که در این باب از سوی علمای مذاهب اسلامی بالاخص شیعه مطرح گشت سبب عدم رواج آن در میان آن مذاهب گشت ولیکن مذهب حنبلی تا حدودی آسیبپذیر مینمود. محمد بن عبدالوهاب را میبایست مجری طرحهای پیشینیان نامید. از نظر محمد بن عبدالوهاب شرک مسلمین که مرتکب اعمال ـ به اصطلاح وی ـ شرک آمیز میشوند بسیار أشدّ و مهمتر از شرک مشرکین جاهلی است.[17]
ابنعبدالوهاب از طریق پیوستن به حاکم محلی درعیه محمدبن سعود و تحریک او برای قتل و نهب مسلمانان، موجبات دل آزردگی بسیاری از مسلمانان را در شهرهای مختلف حجاز و عراق و ایران و شامات و هندوستان فراهم و تفرق و تشتت را حاکم کرد. در چند حمله ویرانگر پیروان محمد بن عبدالوهاب به شهرهای مکه، مدینه، کربلا، نجف و طائف، چه بسیار عالمان که کشته شدند و چه مزارات و مقابر امامان و اولیا و صحابیان ویران شد و قلوب مردمی مؤمن را جریحهدار کرد. تفکرات او که شکوفائی تام یک سیر فکری طولانی و مرموز بود در میان برخی از متفکرّان معاصر و جنبشهای اسلامی رخ نمود.[18]
کلمات کلیدی:
بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،
و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).
این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!
متن فتوا:
شماره فتوا:21409
تاریخ:21/3/1421
الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.
و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.
متن سؤال:
در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟
در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا…
“این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند…”
سایت رهبران شیعه : ترجمه سلام شیعه
کلمات کلیدی: