وهابی ها جزء مسلمان های اهل تسنن به حساب می آیند و قائل به امامت اهل بیت نیستند و بابیت و بهائیت ابتدا جزء مسلمانان بودند ولی بعدا ادعا کردند که با آمدن دین بهائیت و بابیت دوران دین اسلام پایان یافته است.
توضیح این که: بهائیت انشعابى از بابیگرى است و بابیت انشعابى از شیخیگرى است.
در اوائل قرن نوزدهم شیخ احمد احسائى و سید کاظم رشتى، مدعى رابطه مستقیم با امام زمان(عج) شدند و خود را واسطه میان مردم مسلمان و آن حضرت معرفى کردند» از همینجا راه و رسم شیخى پدید آمد و جمعى از افراد سادهلوح و گروهى از فرصتطلبها به آن گرایش پیدا کردند.
شیخ ملاحسین بشرویه، پس از سید کاظم رشتى، رهبرى فرقه را به عهده مىگیرد و در سفرى به شیراز با سید على محمد شیرازى (محمد باب) ملاقات نموده و مرید و سرسپرده او مىشود. محمد باب بعد از ادعاى بابیت امام زمان(عج)، ادعا مىکند که خود امام زمان است و کار را تا ادعاى نبوت پیش مىبرد و بعد از محاکمه و زندان در تبریز اعدام مىشود. بعد از اعدام سید باب عدهاى از فریبخوردگان و به تشویق و تحریک فرصتطلبان و توطئه استعمار، عدهاى به میرزا یحیى نورى (صبح ازل) و عدهاى دیگر به میرزا حسینعلى نورى (بهاءالله) گرویدند، بهاء خود را پیامبر نامید و از همینجا فرقه بهایى پدید آمد.
میرزا حسینعلى نورى و میرزا یحیى نورى دو فرزند میرزا عباس بودند که در شهر نور مازندران زندگى مىکرد. «بهاء» همراه با برادرش در تهران پرورش یافت و مقدمات علوم را آموخت. بهاء و برادرش در ابتدا متمایل به تصوف شدند و به مسلک درویشها درآمدند. سپس به باب گراییدند. این دو برادر ضمن ملاقات با على محمد باب، تصمیم گرفتند که از طریق تلاش در راه بابیت به آب و نان و مقامى برسند، لذا بهاء و صبح ازل در تهران کار تبلیغات بابیت را آغاز مىکنند آنگاه به مازندران و جاهاى دیگر رفتند و همه جا گرد و غبار و فتنه را برمىانگیختند و باب هم به هنگام مرگ وصیتنامهاى نوشت و صبح ازل را جانشین خود کرد و بهاء را به محافظت او گماشت.
عقاید بهاییت: به چند مورد از عقاید آنها اشاره مىشود.
1- این فرقه مىگوید، سید على محمد باب امام زمان است که ظهور کرده و با ظهور او اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگى بهایى شوند، (شخصیت و اندیشههاى کاشف الغطاء کتاب (الایات البینات) به کوشش دکتر احمد بهشتى، ص 109، کانون نشر اندیشه اسلامى)
2- پنهان کردن دینشان را ضرورى مىدانند به اصطلاح قائل به تقیه هستند.
3- روزه نوزده روز است قبل از عید شروع و به عید نوروز ختم مىشود.
4- نماز جماعت باطل است مگر در نماز میت.
5- قبله آنها مرقد بهاءالله است در عکا.
6- حج براى مردان واجب است و بر زنان واجب نیست، آن هم (حج) در خانهاى است که بهاء در آن اقامت داشته، یا در خانهاى که سید على محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است به جا آورده مىشود.
7- چند تا اعیاد دارند:
- عید ولادت باب، اول محرم.
- عید ولایت بهاء، دوم محرم.
- عید اعلان دعوت باب، پنجم جمادى.
- عید نوروز، (المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 311 - 308، انتشارات الدار العربیة للموسوعات).
8- نماز پنج تکبیر دارد ودر دو وقت خوانده مىشود یکى هنگام تولد و یکى هم هنگام مرگ. و مطهرات پنج تا است: آب، هوا، آتش، خاک، بیان. همه چیز نجس است مگر آنچه آیه (الله اطهر) بر آن خوانده شود و عبادتگاهها طبق وصیت بهاء باید از نه کناره و یک گنبد تشکیل بشود و این عبادتگاهها در فرانکفورت در آلمان و سیدنى در استرالیا و کامپالا در اوگاندا، لیمیت در شیکاگو و پاناما سیتى در پاناما و دهلى نو در هندوستان است، (شخصیت و اندیشههاى کاشفالغطاء، ص 111 و 139، دکتر احمد بهشتى).
فرقههاى بابیه و بهائیه:
بعد از اعدام سید على محمد باب بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءالله نزاعى که بین دو برادر عباس افندى و محمد على به وجود آمد دو فرقه دیگر اضافه شد، مجموعا پنج فرقه شدند.
1- ازلیه (به رهبرى میرزا یحیى نورى، صبح ازل)
2- بهائیه (به رهبرى میرزا حسین على، بهاءالله)
3- بابیه خالص (فقط رهبرى سید على محمد را قبول دارند)
4- بابیه بهائیه عباسیه (رهبرى عبدالبهاء عباس افندى)
5- ناقضون (اتباع میرزا محمد على برادر عبدالبهاء)، (المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود).
کتابهاى بهائىها عبارتند: 1- الاتقان ؛ 2- اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3- مجموعه الواح مبارکه، که وصایایى بهاء به پسران خود مىباشد ؛ 4- کتاب شیخ ؛ 5- الدرر البهیة ؛ 6- الحج البهیة ؛ 7- الفرائد ؛ 8- فصل الخطاب.
این کتابها را به بهاء نسبت دادهاند ولى در حقیقت او ننوشته است بلکه پیروان بهاء اینها را نوشته و به او نسبت دادهاند، (المدخل الى دراسة الادیان والمذاهب، ص 311 و 312).
در کتاب شخصیت و اندیشههاى کاشفالغطاء نیز از سه کتاب دیگر اسم آورده است. 1- هفت وادى، 2- هیکل، 3- اقدس.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1- شخصیت و اندیشههاى کاشف الغطاء (الایات البینات) آیت الله العظمى جعفر کاشف الغطاء، دکتر احمد بهشتى، نشر اندیشههاى اسلامى.
2- بهائیت چگونه پدید آمد، نورالدین چهاردهى، انتشارات فتحى.
3- ارمغان استعمار، محمد محمدى اشتهاردى، انتشارات نسل جوان.
اما وهابیت:
براى شناخت وهابیت و آگاهى از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافى را از زوایاى مختلف مورد مطالعه قرار دارد، از جمله: نحوه پیدایش و بوجود آمدن آن، و طرز تفکر آنان نسبت به دین و اولیاى الهى و شعائر اسلامى، عملکرد آنها در حوزه اجتماع وسیاست و...
الف) مسلک وهابیت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدى است و علّت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت ندادهاند و نگفتهاند «محمدیه» به جهت این بوده است که مبادا پیروان این مذهب، نوعى شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند.
محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود. از کودکى به کتابهاى تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم «به خدا» را زشت مىشمرد، وى به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر(ص) راناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را ـ که قبلاً از سوى ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پىریزى شده بود ـ اظهار نمود به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن همّت گماشت.
ب) وهابیان معتقدند: هیچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که امورى را ترک کند. این امور عبارت است از:
1. به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیا، به خداوند توسل نجوید. و در صورت توسل در راه شرک گام نهاده و مشرک مىباشد؛
2. زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند؛
3. از پیامبر(ص) طلب شفاعت نکنند؛
4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرک است؛
5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طى روزگار از آیین اسلام منحرف شدهاند؛
6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگوارى حرام است.
و امثال این موارد که در این مجال نمىگنجد. براى آگاهى بیشتر در این زمینه باید کتابهاى مربوطه را مطالعه کرده این منطق خشک و بىپایه، در تقابل با منطق وحى قرار دارد، چرا که قرآن در موارد یاد شده نظرات صریحى و مخالف وهابیان دارد:
1. قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القُربى، (شورى، آیه 23).
یکى از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذى القرى، قبرهاى آنان و تعمیر آنها است. این راه و رسم در میان ملتهاى جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفى به حساب مىآید.
2. ... فقالوا ابنوا علیهم بنیانا... قال الذین غلبوا على امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا، (کهف، آیه 21).
هنگامى که وضع اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آیه شریفه متذکر آن مىشود انتقاد یا لحن اعتراضى نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آیه شریفه، هرگز نمىتوان تعمیر قبور اولیاى الهى و صالحان راعملى حرام و یا حتى مکروه قلمداد کرد، بلکه آیه شریفه، به نوعى تشویق مىکند که براى بزرگداشت اولیا و صالحان و حفظ قبرهاى آنان، باید کوشا بود.
3. و استغفر لذنبک و للمؤمنین، (محمد، آیه 19).
4. وصلّ علیهم ان صلاتک سکن لهم، (توبه، آیه 103).
5. و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما، (نساء، آیه64).
این آیات بیانگر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملاً مؤثر و مفید مىباشد. و موضوع شفاعت پیامبر(ص) و دعاى آن حضرت، نه تنها در آیات صریح؛ بلکه در احادیث عامه و خاصه و سیره صحابه نیز مشهود است.
براى آگاهى بیشتر در این مورد ر.ک:
1. صحیح مسلم، ج 1، ص 54
2. صحیح بخارى، ج 1
3. سنن ترمذى، ج 4، ص 42 (باب ما جاء فى شأن الصراط)
4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 12
5. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث، استاد جعفر سبحانى
ج. وهابیان قائل به جنگ با دیگر فرقهها و مذاهب اسلامى هستند و مدعىاند که یا باید به آیین وهابیت در آیند و یا جزیه دهند. آنان مخالف خود را متهم به کفر و شرک مىکنند و اموال، نفوس و ناموس و دیگران را حلال مىدانند. خلاصه این که آیات قرآنى وارده درباره شرک و کفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مىکنند. و این بزرگترین ضربه به پیکر جامعه اسلامى و مسلمانان است، (تاریخ ادیان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1432).
با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتى که سعودىها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلّط یافتند، مشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را شکستند و از بین بردند، (الذریعه، ج 8، ص 261؛کشف الارتباب، ص 60 ـ 56).
براى عملکرد و کارهایى که وهابیت در حوزه اجتماع و سیاست انجام دادهاند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعى، باید به کتابهاى تاریخى مراجعه کرد. چهره خشن و متعصب وهابیت، در عرصه سیاست، حکومت و مردمدارى، همان بود که طالبان در عمر موقت سیاسىخود در کشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بى محابا به زمین ریختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتک کردند. و از اسلام یک چهره زشت، خشن و عقب مانده براى جهانیان ترسیم نمودند.
بنابراین وهابیت، هم در نحوه پیدایش و انعقاد تفکّر، مبغوض علماى فرقههاى مختلف مسلمین بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل دینى مورد رد عالمان قرار گرفته است. حتى اولین کتابى که در رد وهابیت نگاشته شده الصواعق الالهیه فىالرد على الوهابیه» به وسیله برادر محمد بن الوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.
در عرصه سیاست نیز جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بودهاند؛ این آیین و مسلک، ساخته و پرداخته خود انگلیسىها مىباشد و چه ضربه و ضررى محکمتر و بیش از این بر اسلام و مسلمانان مىتوان تصور نمود.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1. آیین وهابیت، جعفر سبحانى.
2. وهابیت، مبانى فکرى و کارنامه عملى، جعفر سبحانى.
3. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430
4. وهابیان، على اصغر فقیهى
5. خاطرات مسترهمفر (جاسوس انگلیسى در کشورهاى اسلامى، ترجمه استاد على کاظمى)
6. وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، استاد خالصى خراسانى
7. تاریخ عقاید وهابى، قزوینى.
کلمات کلیدی: