پاسخ:
اولاً گاهی شهادت در راه خدا و گزینش اختیار مرگِ سرخ، برای امام علیهالسلام یک تکلیف، بلکه عین تسلیم نسبت به خواست خداست. حسین بن علی علیهالسلام با کمال آگاهی و اختیار، راه کربلا را پیش گرفت و میدانست که کشته میشود. امّا شهادت برای او یک تکلیف بود تا مسلمانان را با ماهیت واقعی امویان آگاه سازد. پس در مقابل حکومت جائر، امام با علم قطعی به مرگ، باید به استقبال شهادت برود و به تکلیفش عمل کند. دربارهی دیگر پیشوایان، باید گفت مسمومیت آنان، ناشی از جهادهای لسانی و قلمی آنان بر ضدّ ستمگران و خلفای جور بوده است واکنش این جهادها جز این نبود که دشمنان بر ضد آنان به پا خیزند و آنان را به هر وسیلهای نابود کنند. پس اگر گفته میشود که شهادت و مرگ آنان به اختیار خودشان بود، مقصود همین است که آنان با اختیار کامل به نبرد با ستمگران برخاستند و نتیجهی قطعی آن، همان شهادت و مسمومیت آنان بوده است و اگر ایشان دست روی دست میگذاشته و یا ستایشگر ستمگران و خلفای اموی و عباسی میشدند، هرگز به استقبال شهادت نمیرفتند. زندگی پیشوایان، زندگی انزوایی و گوشهگیری نبود. آنان در متن اجتماع به تبلیغ احکام، بیان عقاید و دیگر وظایف میپرداختند و نتیجه قطعی این نوع رفتارها شهادت و مسمومیتشان بود و آنها با اختیار کامل پذیرای این مسمومیت بودند و این کار به خاطر پیشبرد مقاصد اسلام بود.
ولی در مواردی که در خانهی خود مسموم شدند، به خاطر این است که آگاهی آنان از غیب در گرو خواست و ارادهی خداوند بوده است. اگر وضعیت ایجاد میکند، از این علم و آگاهی بهره میگرفتند. بنابراین، ممکن است در این موارد، از این علم غیب بهره نگرفتهاند، شاید هم مصلحت نبوده است. بنابراین، آگاهی پیامبر و امام از غیب، مانند کسی است که نامهای همراه دارد و هرگاه بخواهد از محتوای آن آگاه گردد، میتواند بگشاید و از مضمونش آگاه گردد. اگر پیامبر و امام در مواردی هدف تیر حوادث ناگوار و مصایب قرار میگرفتند، به خاطر آن بود که روی مصالحی نمیخواستند به علمی که در باطن وجودشان است توجه کنند و مصلحت الاهی اقتضا میکرد که در این موارد از اختیار خود بهرهمند نشود و اگر هم به آن علم توجه میکردند، چون تسلیم محض خواست خدا بودند به استقبال شهادت میرفتند.[9]
کلمات کلیدی: