بسیارى از متفکران اسلامى معتقدند که حرکت "وهابیت تندرو" با ویژگىهاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهلیت عرب است؛ زیرا بسیارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.
دلائل و مدارک آنها را ذیلاً مىآوریم و داورى نهایى را به عهده خوانندگان مىگذاریم:
1. از بارزترین صفات عرب جاهلى خشونت و قساوت بىحساب بود، از کشتن انسانها لذت مىبردند و سالیان دراز خونریزى در میان آنها متوقف نمىشد.
در ذیل آیه 103 سوره آل عمران در تفاسیر مختلف آمده است که میان دو قبیله "اوس" و "خزرج" جنگهاى خونینى رخ داد که 120 سال به طول انجامید.
) . جامع البیان، ج 4، ص 46؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 61؛ تفسیر البغوى، ج 1، ص 333؛ فتح القدیر، ج 1، ص 369 و روح المعانى، ج 4، ص 19. (
همچنین ابن اثیر در تاریخ خود بیش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهلیت را نام مىبرد که در آنها هزاران تن کشته شدند. البته تعداد) . کامل ابن اثیر، ج 1، ص 448-321، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408 ق. (
جنگهاى کوچک و بزرگ تا 1700 جنگ نیز ثبت شده است.
) . العرب قبل الاسلام، ص 128. (
همچنین نقل شده است که روزى پیامبرصلى الله وعلیه وآله از بهشت و نعمتهاى آن سخن گفت، در این میان عربى جاهلى از آن حضرت پرسید: آیا در آنجا جنگ و خونریزى وجود دارد؟ هنگامى که پاسخ منفى شنید، گفت: "إذَنْ لاخَیْرَ فیها؛ بنابراین، فایدهاى ندارد!!".
) . پیام امام امیرالمؤمنین، ج 2، ص 112. (
آنها فرزندان خود را با دست خویش زنده زنده زیر خاک مىکردند و به آن افتخار مىنمودند.
مفسران ذیل آیه 8 و 9 سوره تکویر "وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ" داستانهایى از زنده به گور کردن دختران توسط عرب جاهلى آوردهاند.
) ر.ک: جامع البیان، ج 30، ص 91؛ تفسیر ابن ابىحاتم، ج 10، ص 3403؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 186 و ج 4، ص 510؛ تفسیر آلوسى، ج 30، ص 54. (
قیس بن عاصم تمیمى محضر رسول خداصلى الله وعلیه وآله آمد و گفت: من در جاهلیت هشت دخترم را زنده به گور کردهام! رسول خدا فرمود: در برابر هر یک از آنان یک برده را آزاد کن. در تفسیر ابن کثیر (ج 4، ص 510 ) ( . جامع البیان طبرى، ج 30، ص 91؛ تفسیر قرطبى، ج 19، ص 233. )
آمده است که قیس گفته است من دوازده یا سیزده دختر را زنده به گور کردهام،...
عرب قبر را صهر (داماد) مىنامید! زیرا دخترانشان را در آن زنده به گور مىکردند.
( . ر.ک: بحارالانوار، ج 73، ص 344. )
اسلام با شعار "وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ" ومطرح کردن( . انبیاء، آیه 107 . )
رحمانیت و رحیمیت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با این خوى زشت پرداخت و بر آن غلبه کرد و رحمت و رأفت الهى محیط اسلام را فرا گرفت.
پیغمبر اسلامصلى الله وعلیه وآله که پیغمبر رحمت است، محبت در حق کودکان و افراد بىگناه و حتّى مراعات حیوانات و درختان را در جنگها سفارش مىفرمود.
امیرمؤمنانعلیهالسلام در نامه معروف خود به مالک اشتر (نامه 53) به او فرمود: نسبت به همه مردم اعم از "مسلمان" و "غیر مسلمان"، مدارا و محبت کن (فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لک فى الدین، او نظیرٌ لک فى الخلق).
ولى وهابیت سلفى تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه کسانى که هم فکر آنها نیستند مىدهد، و پیروان آنها هر روز خون بیگناهان، اعم از شیعه و سنى زن و بچه و حتى کودک شیرخوار را مىریزند، هر جا را بتوانند آتش مىزنند، حتى اعمال وحشتناکى که در عصر جاهلیت هم معمول نبود را انجام مىدهند. با رفتار آنان مصداق بارز "ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِىَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً" ظاهر شد، تا( . بقره، آیه 74 . )
آنجا که بیگانگان این شعار را سر دادهاند "اسلام یعنى خشونت و آدمکشى".
همایش ضد پیروان مکتب اهلبیت که اخیراً در عربستان برگزار شد و سخنان پارهاى از عالمنمایان وهابى در سختگیرى و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و کوچک حتى شیرخواران و دستور به کشتار آنان حاکى از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوى جاهلى در آنان است.
( . در این همایش صالح الفوزان عضو هیأت عالى افتاى سعودى در سخنانى خواستار آن شد تا هیأت حاکمه این کشور، شیعیان مقیم مناطقى چون قطیف، مدینه منوره و نجران را به اسلام! دعوت کند و به اجبار آنها را به پذیرش اندیشه سلفى وادارند. عبداللَّه بن جبرین نیز در سخنان خود در این همایش خواستار دشمنى با پیروان مکتب اهلبیت و تحقیر و توهین آنان شد و گفت: نباید به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ باید با آنان برخورد شدید داشت. وى همچنین گفت: باید قربتاً الى اللَّه با فرزندان شیعه در دانشگاهها سختگیرى کرد و در صورت لزوم کشتن آنها واجب است!
یکى دیگر از وهّابىها به نام ناصر العمر، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وى در یادداشتى خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنین جلوگیرى از انتشار کتاب، روزنامه و یا مجلاتى که آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد. لازم به یادآورى است که در همایش مذکور سلمان بن عبدالعزیز، امیر منطقه ریاض نیز حضور داشت. (شبکة المرصد العراقى MARSAD IRAQ.NET ؛ سایت شیعه نیوز، 7 مهرماه shia-news.com 1386). )
این حرکت غیر انسانى منحصر به شیعیان نبوده و نیست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق دیگر در تاریخ گذشته آنها ثبت است و گواه دیگر این مدعاست.
جمیل صدقى زهاوى از علماى اهل سنت عراق درباره حمله وهابیان به شهر سنىنشین طائف مىنویسد: "از زشتترین کارهاى وهابیان در سال 1217 قمرى قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روى سینه مادرش سر بریدند، جمعى را که مشغول فراگیرى قرآن بودند کشتند، و حتّى گروهى را که در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و کتابها که در میان آنها تعدادى قرآن و نسخههایى از صحیح بخارى و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه بود، در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند.
( . الفجر الصادق، ص 22. )
زینى دحلان مفتى مکه نیز این ماجرا را در کتاب خود آورده است.
( . الدرر السنیّة، ص 45. )
غالب محمد ادیب از تاریخ جبرتى نقل مىکند که وهابیان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را کشتند.
( . اخبار الحجاز و نجد فى تاریخ الجبرتى، ص 93. )
صلاح الدین مختار که خود وهّابى است مىنویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد؛ در ماه ذىقعده به کربلا رسید و تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزدیک ظهر با اموال وغنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقیّه را به نسبت، هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم میان لشگریان خود تقسیم کرد!.
( . تاریخ المملکة السعودیة، ج 3، ص 73. )
شیخ عثمان نجدى از مورّخان وهّابى مىنویسد: "وهابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیارى از اهالى آنجا را در کوچه و بازار کشتند. ضریع حسینعلیهالسلام را خراب کردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نیز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفیس یافتند را ربودند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند، در حالى که قریب به دو هزار تن از اهالى کربلا را کشته بودند".
( . عنوان المجد فى تاریخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216. )
آرى این یک خوى بسیار زشت جاهلى بود که آن را تجدید کردند.
* * *
2. عرب جاهلى از شنیدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش مىکردند که به هنگام تلاوت آیات قرآن از سوى پیغمبر اکرمصلى الله وعلیه وآله فریاد سر دهند، تا کسى سخن آن حضرت را نشنود.
( . قرآن مىفرماید: "وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ". (فصلت، آیه 26) )
وهابیان سلفى تندرو نیز امروز صدها هزار کتاب بر ضد مخالفان خود که مملو از دروغ و تهمت است منتشر مىسازند و به زور به آنها مىدهند، اما اجازه نمىدهند حتى یک جلد کتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود.
کسى حق ندارد در سرزمین حجاز کتابى در پاسخ به شبهات وهابیت که مستدل، منطقى و محترمانه نوشته شده باشد منتشر کند و اگر از کشور دیگر نیز کسى کتابى در همین زمینه به آنجا ببرد، دستگیر و زندانى مىشود. در حقیقت آنها با تمام امکانات به تبلیغ آیین خویش مىپردازند، ولى نه خود گوش شنوایى براى شنیدن پاسخهاى منطقى دارند و نه اجازه مىدهند کسى این پاسخها را بشنود!!
* * *
3. مشرکان عصر جاهلیت بعد از نزول آیات قرآن آنچه را به نفعشان بود مىپذیرفتند و آنچه به زیانشان بود نفى مىکردند و از روش "نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ" استفاده مىکردند.
( . نساء، آیه 150 . )
سلفىهاى امروز نیز نسبت به آیات قرآن چنین مىکنند مثلاً براى نفى شفاعت پیامبر و سایر معصومین به آیه "قُلْ للَّهِِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً" متوسل( . زمر، آیه 44 . )
مىشوند و آیاتى همچون "مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ" را که با ( . بقره، آیه 255 . )
صراحت از شفاعت اولیاءاللَّه سخن مىگوید، به فراموشى مىسپارند.
* * *
4. عرب جاهلى تازه مسلمانان را شکنجه مىدادند و مجبور به تغییر عقیده مىکردند.
( . داستان شکنجههاى یاسر و سمیّه که به شهادت آنان انجامید و شکنجههاى بلال و دیگر مسلمانان توسط مشرکان مغرور قریش را همگان شنیدهاند. )
وهابیت تکفیرى نیز به اجبار و تهدید به قتل، مسلمین را وادار به تغییر عقیده و پذیرش آیین خود مىکنند و اعمال غیر وهّابى را صحیح نمىدانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بودیم که در مسجد مدینه مرتباً مخالفان را شلاق مىزدند.
احمد زینى دحلان مفتى مکه مکرمه مىنویسد: "اگر کسى به مذهب وهابیت در مىآمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود "محمد بن عبدالوهاب" به وى مىگفت: باید دوباره حج انجام دهى، زیرا حج گذشته تو در حال "شرک" صورت گرفته است! و به کسى که مىخواست وارد کیش وهابیت بشود، مىگفت: پس از شهادتین باید گواهى دهى که در گذشته کافر بودهاى و پدر و مادرت نیز در حال کفر از دنیا رفتهاند! و همچنین باید گواهى دهى که علماى گذشته نیز کافر مردهاند! اگر گواهى نمىداد وى را مىکشتند و هر کس را که از مذهب وهابیّت پیروى نمىکرد، مشرک دانسته و خون و مال او را مباح مىدانست. آرى، او بر این باور بود که طىّ قرون گذشته تمامى مسلمانان کافر بودهاند!".
( . الدرر السنیّة، ج 1، ص 41؛ الفجر الصادق، تألیف جمیل صدقى الزهاوى، ص 17 . )
اکنون نیز در کنار قبرستان بقیع سردابى توسط سلفىهاى تکفیرى درست شده که اگر کسى زیارت نامهاى با صداى کمى بلند در بقیع بخواند او را به آنجا مىبرند و شکنجه مىدهند و مىگویند تا از کار خود اظهار پشیمانى نکنى رها نمىشوى!
* * *
5. عرب جاهلى به ماههاى حرام (ماه هایى که جنگ در آن حرام بود) اهمیت نمىداد و به میل خود آن را تغییر مىداد.
( . ماههاى حرام چهار ماه است، ماههاى ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب که در میان عرب جنگ در این چهار ماه حرام بود، ولى چون جنگ و غارت جزئى از زندگى عرب جاهلى شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس براى آنان مشکل بود، به همین خاطر گاه بعضى از این سه ماه را از ماههاى حرام حذف مىکردند و ماه دیگرى را به جاى آن مىگذاشتند. قرآن در همین باره مىفرماید: "إِنَّمَا النَّسِىءُ زِیَادَةٌ فِى الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ" (توبه، آیه 37). )
سلفىهاى تکفیرى امروز بدتر از عرب جاهلى، کشتارهاى دستهجمعى بیگناهان را در عراق هیچ روز و در هیچ ماهى متوقف نمىکنند و حکومت طالبان در افغانستان نیز چنین بود.
* * *
6. اعراب جاهلى سعى در تخریب مساجد داشتند چنانکه در تفسیر آیه شریفه "وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا" آمده است که مشرکان مکه بعد از مهاجرت مسلمین به مدینه( . بقره، آیه 114 . )
محل عبادت و نماز آنها را ویران کردند.
( . در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق آمده است: "وقد وردت الروایة بانّهم هدموا مساجد کان اصحاب النبىصلى الله وعلیه وآله یصلّون فیها بمکّة لمّا هاجر النبىصلى الله وعلیه وآله الى المدینة؛ در روایات آمده است، مشرکان قریش مکانهایى را که مسلمین در آنجا نماز مىخواندند، پس از هجرت پیامبر به مدینه، ویران ساختند". )
سلفىها نیز اخیراً فتوا دادند مساجد پیروان اهلبیتعلیهمالسلام را تخریب کنند و مراقد ائمه اهلبیتعلیهمالسلام که مرکز عبادت الهى بود نیز به دست آنها تخریب شد؛ همانگونه که طىّ چند سال گذشته مسجد علىعلیهالسلام و مسجد حضرت زهراعلیهاالسلام را در مدینه (از مساجد سبعه) تخریب کردند.
* * *
7. عرب جاهلى بر اثر جهل و نادانى، خود را عاقلترین مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفى مىکرد.
( . "وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ" (بقره، آیه 13). )
عالمنمایان نادان وهابى تکفیرى نیز، خود را از همه علماى اسلام اعم از سنى و شیعه عالمتر و بزرگان علماى اسلام را به جهل و ناآگاهى نسبت مىدهند.
* * *
8 . عرب جاهلى براى زنان کمترین ارزشى قائل نبود و هنگامى که به او بشارت مىدادند خدا به تو دخترى داده، صورتش از شدت غضب سیاه مىشد و مدتى پنهان مىگردید، سپس اگر مىتوانست دختر را زنده بگور مىکرد.
( . قرآن کریم در این رابطه مىفرماید: "وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ" (نحل، آیه 59-58). )
سلفىهاى متعصب نیز هیچگونه حقى براى زنان قائل نیستند، نه مشاغل اجتماعى، نه حق رأى دادن؛ حتى حق رانندگى با رعایت کامل حجاب اسلامى را نیز به زنان نمىدهند.
حال خود قضاوت کنید آیا وهابیت تندرو بازگشت به دوران جاهلیت عرب نیست؟
* * *
ما امیدواریم آنان بیش از این به خود و جهان اسلام ستم نکنند و به مقتضاى "فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ" با علماى ( . زمر، آیه 18-17 . )
اسلام اعم از شیعه و اهل سنت بنشینند و سخنان روشنگرانه آنها را بشنوند و به اشتباهات خطرناک خود پى ببرند و راه تفاهم جهان اسلام را به روى خود بگشایند و اتهامات دشمنان را دائر بر خشونت اسلامى در پرتو معارف نورانى واحکام حیاتبخش و مملو از رحمت و رأفت اسلامى را بزدایند.
"وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ".( . قصص، آیه 51 . )
افشای ماهیت وهابیت
دکتر عصام العماد، شیعهشناس، متخصص در علم رجال و حدیث و تاریخ، مدرس مجمع جهانی اهل بیت(ع) و فارغالتحصیل دانشگاههای مذاهب عربستان سعودی است. وی که خود زمانی پیرو وهابیت بوده و اکنون به مذهب تشیع گرویده است، در گفتوگوی تفصیلی به تشریح شکلگیری فرقه وهابیت و افشای ماهیت آن پرداخته است.
وی با بیان این که مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است، گفت که نگاه فرقه وهابیت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوری که در دنیا صورت میگیرد ناشی از این تفکر است.
العماد، بزرگترین مشکل دنیای اسلام را حرکت وهابیت دانست و با بیان این که وهابیون به مقولهای به نام "تقریب مذاهب" اصلا اعتقادی ندارند، پیشنهاد داد که علمای شیعه و سنی در مقابل صدور فتاوی تکفیری وهابیون بیانیهای مشترک صادر کنند.
وی با اشاره به این که فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است، آن را در راستای متوقف کردن حرکت حزبالله لبنان و اخوان المسلمین دانست.
دکتر عصام العماد که یمنیالاصل و 39 ساله است و تحصیلات خود را در دانشگاههای عربستان گذرانده و روزی خود در زمره پیروان وهابیت بوده و امروز به عنوان یک شیعهشناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است، در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اظهار داشت: صدور فتوای تکفیری 38 نفر از علمای وهابی عربستان چیز غریب و جدیدی نیست؛ چرا که وقتی ما به تاریخ وهابیت از بدو تأسیس آن نگاه میکنیم، مشاهده میکنیم که وهابیت در بستر تکفیر به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حرکت کرده است.
وی گفت: گمان نمیکنم هیچ مذهبی همانند وهابیت در فضای تکفیری تبلور یافته باشد و متاسفانه اینگونه تندروی آنان ناشی از جهل به معنی تکفیر و خصوصیات آن است.
العماد اظهار داشت: بنده از آن زمان که به ایران آمدم مشغول تالیف کتب و نقد روش وهابیت شدم که یک نمونه از مناظراتم با یکی از مفتیهای کویت صورت گرفت و آن در مجموعه کتاب "الزلزال" چاپ شده است که به فارسی نیز ترجمه شده است.
مؤسس فرقه وهابیت اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت نداشته است
وی ادامه داد: شیخ محمد عبدالوهاب مؤسس مذهب وهابیت است و فردی است که در خانوادهی علمی رشد و در نزد پدر و برادر خود تحصیل کرده است ولیکن متاسفانه انحرافات بزرگ فکری داشته است.
معتقدم شیخ عبدالوهاب با دو مشکل بسیار بزرگ دست و پنجه نرم میکرد که البته این دو مشکل را از مطالعات مکرر کتابهای وی، کشف کردهام. مشکل اول وی کمبود علم بوده است. او اطلاع کاملی از علوم اسلامی چون منطق و اصول و لغت و... نداشته است.
وی گفت: شیخ محمد عبدالوهاب هرگز نتوانسته است تحصیلی کامل و جامع از علوم، در یک دانشگاه معتبر داشته باشد و هرگز نتوانسته به شکلی ملازم نزد شخصیتی علمی تلمذ کند.
عصام العماد افزود: متأسفانه شیخ محمدعبدالوهاب قبل از اینکه تحصیلات خود را بهطور کامل تکمیل کند، عهدهدار امر تبلیغ دین شد؛ این در حالی بود که وی دارای روحیه تندرویی بود.
مشکل اساسی و بزرگ موسس وهابیت انحراف سلوکی نبوده بلکه مشکل فکری بوده است
وی مشکل دوم شیخ محمد عبدالوهاب را انحراف فکری و عقیدتی برشمرد و عنوان کرد: مشکل اساسی و بزرگ وی، مشکل فکری بوده است که نمونه چنین مسألهای درمیان خوارج در زمان امام علی علیهالسلام وجود داشته است.
عبدالوهاب علاوه بر شیعه، اهل تسنن معتدل را نیز مورد هجمه قرار داد
وی اضافه کرد: از بدو ظهور شیخ محمد عبدالوهاب ما شاهد افکار خطرناکی از وی بودیم که متأسفانه وی فقط بر ضد شیعه عمل نکرد بلکه تمام اهل تسنن مخلص و معتدل را نیز مورد هجمه فتوایی خود قرار داد.
عصام العماد گفت: شیخ محمد عبدالوهاب معنای حقیقی و ضوابط اصلی تکفیر را پی نبرده بود؛ بنابراین جمع کثیری از مسلمانان شیعه و سنی را داخل در دایره شرک و تکفیر نمود و این همان خطر بزرگ است. وی هرکس که تابع افکارش نبود را ضد توحید میانگاشت.
وی ادامه داد: این شخصیت با فکر شخصی خود قواعدی را در زمینه توحید تدوین کرده بود و هر کسی را با این چهارچوب مخالفت یا نقد میکرد، کافر میشمرد و بر این اساس مشاهده میکنیم بزرگان علمی عالم اسلام را رد کرده است؛ مثلا کتاب توحید زمخشری، تفسیر آیات توحید امام فخر رازی و امام ابوحامد غزالی، طبرسی و عسقلانی، ثعلبی و حتی طبری که از علمای بزرگ اهل سنت است، در نظر شیخ محمد عبدالوهاب مصداق کتب مضله است و نویسنده آن کتاب، کافر است.
این محقق تاریخ اسلام خاطر نشان کرد: شیخ محمد عبدالوهاب یک نوع حساسیتی در مساله توحید داشت و درصدد بود با فکر خودش این مساله را حل کند غافل از اینکه کمیتش در این زمینه لنگ بود و او با کارش نه فقط مشکل در عربستان، بلکه در تمام جوامع اسلامی از اندلس تا ایران و پاکستان و در میان تمام فرق اعم از اشعری،معتزله، سلفیه و شیعه و... ایجاد کرد. وی باعث شد جنبشهای بزرگ اسلامی به چند دستگی مبدل شوند و از حرکت باز ایستند.
موسس وهابیت میخواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند
عصام العماد تاکید کرد: بنده در صدد این نیستم که نیت شیخ محمدعبدالوهاب را در این کار بیابم؛ چرا که نیت، امری درونی و فقط خداوند متعال از آن مطلع است. آنچه برای من مسلم است، این است که شیخ با عملکردش میخواست توحید ساختگی خویش را بر دیگران تحمیل کند، بدون اینکه درک جامعی از آن داشته باشد. او به قدری تعصب داشت که در نامههای خویش به دیگران، آنان را مشرک خطاب میکرد و میگفت (من محمد عبدالوهاب الی المشرکین). وی معتقد بود جان و مال و زنان مخالفش برای طرفدارانش مباح است.
وی ادامه داد: حتی شیخ سلیمان عبدالوهاب برادر شیخ محمد عبدالوهاب نیز به مقابله با او پرداخت و روزی به او گفته بود"تو هرگز کتابهایی را که خواندهای به درستی درک نکردهای".
وی تاکید کرد: بسیاری از مسایلی را که شیخ محمدعبدالوهاب متعرض آن شده است، به قدری تند است که بسیاری معتقدند "ابن تیمیه" که او هم یکی از شخصیتهای افراطی در تاریخ بوده است، از وی معتدلتر بوده است؛ چرا که در باب بدعت، کثیری از امور هستند که شیخ محمد عبدالوهاب آن را داخل در شرک دانسته، ولی "ابن تیمیه" چنین نکرده است.
دکتر عصام العماد، فتوای تکفیری 38 تن از علمای وهابی را متأثر از فتاوای شیخ محمد عبدالوهاب عنوان و اضافه کرد: تا زمانی که راه حلی برای این معضل نیابیم، مشکل جهان اسلام حل نخواهد شد.
بزرگترین مشکل دنیای اسلام حرکت وهابیت است
وی گفت: شیخ محمدسعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود "حدود 200 متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم میکند حرکت وهابیت است." اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کردهاند، ایجاد نمودهاند.
کلمات کلیدی: