سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
از وهابیت بگویم
درباره



از وهابیت بگویم

وضعیت من در یاهـو
محمد بن تاج
درباره وهابیت وپاسخ به شبهات درمورد وهابیت خواهد بود
پرسش
من یک فیلمنامه نویس هستم و در حال نوشتن فیلمنامه‌ای با هدف وحدت و انسجام اسلامی می‌باشم و نیاز دارم که بدانم چارچوب عقاید تندروهای اسلامی به‌خصوص وهابی‌ها چیست و ایرادات آنها بر شیعه چه مواردی است؟
پاسخ اجمالی

وهابیان، پیروان محمد بن عبدالوهاب می باشند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. وهابیت فرقه ای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد. به اعتقاد آنان حاجت خواستن از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، زیارت، احترام و تعظیم قبور پیامبر(ص) و ائمه اطهار نوعی بدعت و بت پرستی محسوب می شود و حرام است. آنها سلام و تکریم و احترام به پیامبر را جز در نماز جایز نمی دانند، و پایان زندگی دنیوی او را، پایانی بر بزرگ داشت و گرامی داشت او می دانند. هرگونه آثار، گنبد و بارگاه بر قبور ائمه و بزرگان را بدعت می دانند، و معتقدند که حضرت رسول (ص) یک انسان با همه ناتوانی ها و ضعف های بشری بوده و از دنیا رفته و هیچ خبری از ما و جهان امروز ندارد، و زیارت قبرش حرام است.
به نظر وهابی ها هیچ انسانی موحد و مسلمان نیست مگر این که امور فوق را ترک نماید.
ناگفته نماند که این عقاید از طرف علمای زیادی از شیعه و اهل سنت، مورد نقد قرار گرفته و رد شده است.

پاسخ تفصیلی

وهابی ها (وهابیان) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است. [1]

وهابیت فرقه ای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را ( در ادامه به آنها اشاره می شود) ترک نماید. [2] درحالی که، همه مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.

مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند. [3]

قبل از آن که به طرح اعتقادات وهابیت بپردازیم لازم است، مقدمه ای کوتاه در باره شرک بیان کنیم: شرک، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است [4] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده می شود و مراد از شرک، شریک، مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معناى تمایل پیدا کردن از گمراهى به درستى و راستى است. از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روى گردان شده و به این اصل اساسى متمایل می‌‏شوند، به آنها حنیف گفته می‌‏شود.

خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود می فرماید: «بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم(ع)، که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود». [5]

همچنین می فرماید: «و به من دستور داده شده که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش. [6] »

بنابراین از نظر قرآن، شرک ، نقطه ی مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت «تعرف الاشیاء باضدادها»؛ یعنی، اشیا به واسطه ی ضدشان شناخته می شوند. در یک جمله، می توان گفت که شرک، ضد توحید است و همان طور که توحید دارای اقسامی است، شرک نیز دارای اقسامی است.

در یک تقسیم بندی کلی، شرک به دو قسم تقسیم می شود. الف: «شرک در عقیده» ب: «شرک در عمل»؛ شرک در عقیده،خود به سه قسم تقسیم می شود:

1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر می شود [7] ، به همین جهت خداوند در قرآن کریم می فرماید: «آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند. [8] »

2. شرک در خالقیت: انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قایل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست شان است. همان گونه که مجوس (زرتشتی ها) قایل به دو مبدأ خیر (یزدان) و شر (اهرمن) است.

3. شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم (ع) به این نوع شرک مبتلا بودند و گروهی ستارگان را مدبر عالم می دانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را.

شرک در مقام عمل:

شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می نامند و به این معناست که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می گذارد.

این ها ملاک ها و معیار­های شرک است که از قرآن مجید استفاده می شود.

اما عده ای و از جمله آنها وهابیت، از پیش خود معیارها و ملاک هایی برای شرک ابداع کرده اند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم می کنند.

از نظر ما، ملاک ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده اند، هیچ گونه اعتباری ندارد، زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و جانشینان آن حضرت (دوازده امام) منافات دارد.

در این جا به بعضی از معتقدات فرقه وهابیه اشاره می کنیم:

1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است». [9]

2. حاجت خواستن از اموات؛ به اعتقاد وهابیه از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است (حتی اگر از انبیاء و ائمه معصومین باشند) و این اصل و اساس شرک در عالم است. [10] »

3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است. [11] »

4. زیارت قبرها شرک است.

5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.

6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.

7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.

این عقاید و معیارهای خود ساخته را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1- وهابی ها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند.

در رد این دسته از عقاید آنها،  می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ... ،به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این جا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم و جانشینان آن حضرت حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار می دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟

2- قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .

در جواب این اعتقاد آنها می گوییم: شما معنای عبادت را درست نفهمیده اید. عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین،با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف سجده برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.

خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب داده اند.

در این جا داوری را به عقل سلیم شما واگذار می کنیم که آیا این آموزه ها می تواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است [12] و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند [13] و آیا مقام پیامبر(ص) از شهدا کمتر است؟! و...

امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است و البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند. [14]

برای اطلاع بیشتر می توانید رجوع کنید به کتاب های:

1 بحوث قرآنیه فی التوحید والشرک، جعفر سبحانی.

2 وهابیت مبانی فکری و کارنامه ی عملی،جعفر سبحانی.

3 آیین وهابیت،جعفر سبحانی.

4 فرهنگ فرق اسلامی،محمد جواد مشکور.


[1] مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 457 – 461.

[2] همان.

[3] همان.

[4] مجمع البحرین، ج 5، ص 274؛ العین، ج 5، ص 293.

[5] «قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین»، انعام، 161.

[6] «و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین»، یونس، 105.

[7] لازم به تذکر است که همه ی اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی می باشد.

[8] «لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم»، مائده، 17.

[9] مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.

[10] فتح المجید، ص 68.

[11] الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ص 135- 143).

[12] شوری، 23

[13] آل عمران، 169.

[14] اقتباس از سؤال 978 (اعتقادات وهابیت).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:4 عصر     |     () نظر
شیعیان کذاب، دجال و به دنبال باطل هستند و به دنبال تسلط دشمنان بر امت اسلامی و ریختن خون مسلمانان هستند لذا باید از آنها بر حذر بود و معنقدیم اسلام دینی کامل است که احتیاجی به آنان و نظرات گمراه کننده‌شان ندارد.

فارس: شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ، مفتی وهابی عربستان سعودی در توهین آشکار به عقاید شیعیان گفته است: اعتقادات شیعیان نسبت به غیبت فرزند حسن عسکری(ع) و ظهور او در آخرالزمان کذب است و دین اسلام ربطی به این شخصیت‌های وهمی غیرحقیقی ندارد.

به گزارش پایگاه خبری التوافق، شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ، رئیس هیئت علمای بزرگ عربستان سعودی و مفتی بزرگ وهابیون در توهین به عقاید شیعیان درباره ظهور بقیةالله الاعظم گفت: اعتقادات شیعیان نسبت به غیبت فرزند حسن عسکری(ع) و ظهور او در آخرالزمان کذب، گمراهی و انحراف است.

بنابر این گزارش وی افزود: عقیده رافضی‌هایی که اسلام را به این حجت که امامی غائب خواهد آمد و اوضاع را درست خواهد کرد مغالطه و دروغ است.

این مفتی وهابی ادامه داده است: دین اسلام ربطی به این شخصیت‌های وهمی غیرحقیقی! ندارد و خدا را شاکریم که حضرت محمد(ص) این دین را به اکمل وجه ابلاغ کرده و به صحابه داده و آن‌ها نیز آن را به ما رسانده‌اند و ما در مسیر این دین درست و محکم حرکت می‌کنیم و کسی که مدعی نقص در این دین شود که غائبی وهمی که اینان آرزو‌های خود را بر آن قرارداده‌اند آن را تصحیح خواهد کرد همه آنها در گمراهی به‌سر می‌برند و از راه مستقیم الهی دور هستند.

شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ همچنین با حمله به رسانه‌های شیعی مدعی شده است: رسانه‌های شیعیان تحت عنوان موالات اهل بیت پیامبر(ص) به اسلام و مسلمانان حمله می‌کنند و این در حالی است که حملات آنها همه دروغ و کذب است و اهل بیت هیچ ربطی به آنان ندارند!

وی افزوده است: شیعیان کذاب، دجال و به دنبال باطل هستند و به دنبال تسلط دشمنان بر امت اسلامی و ریختن خون مسلمانان هستند لذا باید از آنها بر حذر بود و معنقدیم اسلام دینی کامل است که احتیاجی به آنان و نظرات گمراه کننده‌شان ندارد.

سخنان مفتی بزرگ وهابیون در حالی در رد وجود امام زمان(عج) بیان می‌شود که عبدالعزیز بن باز مفتی بزرگ و ضدشیعی عربستان در دوران خود هرگز وجود امام زمان(عج) را رد نکرده بود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:1 عصر     |     () نظر
تبلیغات وهابیت به شکلی است که با مبانی پذیرفته شده حتی در میان اهل سنت در تضاد است. وبلاگ شیعه چه می گوید؟گزارشی اجمالی از عقاید وهابیت همراه با پاسخ آن را ارائه کرده است.
 
وهابیان علاوه بر اینکه ساختمان گنبد و بارگاه و گچ کاری و کتیبه را بر قبر ها حرام می دانند ، استمداد به جز خدا و شفیع قرار دادن انبیاء و اولیا را از مظاهر شرک به حساب می آورند.
در مورد شفاعت ، صنعانی می گوید : " از جمله اعمال مشرکان آنکه معتقد بودند : بتها برای آن ها شفاعت خواهند کرد و اعتقاد به شفاعت انبیاء و صالحین نیز شرک محسوب می شود و خداوند شفیع قرار دادند انبیاء را شرک خوانده و خود را از این نسبت تنزیه فرموده چرا که احدی جز با اجازه ی او حق شفاعت نزد خدا ندارد ، پس چگونه برای کسی که خدا اجازه ی شفاعت نداده ، حق شفاعت قائل می شوند و هرکس در باره زنده   یا مرده ای معتقد باشد که او را می تواند به خدا نزدیک کند , یا حاجت و نیازش را می تواند برآورد ، برای خدا شریک قایل شده چنانکه مشرکان راجع به بتها عقیده داشتند و لذا خون و  مال شان حلال بود.
در رساله دوم از " رسائل الهدیه السنیه " می نویسد : " ما برای حضرت محمد و دیگر پیامبران و فرشتگان و اولیاء و حتی اطفال بر حسب احادیث وارده به شفاعت  معتقدیم ولی شفاعت را باید از مالک آن یعنی خدا طلب کرد  . یعنی بگوییم : خدا یا شفاعت حضرت محمد (ص) را در روز قیامت درباره ما بپذیر . یا بگوییم  شفاعت بندگان صالح و فرشتگان را در حق ما قبول بفرما و حتی اگر در عالم برزخ شفاعت را از غیر خدا طلب کنیم ، دچار شرک خواهیم شد چون در جوار آن دلیلی از کتاب و سنت و سیره ی سلف صالح وجود ندارد ، بلکه به عکس دلیل داریم که طلب شفاعت از غیر خدا شرک است و رسول برای آن موضوع  ، پیکار و جنگ نموده است .
مخالفین وهابی ها درخواست شفاعت از دیگری را مانند درخواست دعا می دانند و می گویند : بدون شک طلب دعا از هر فرد مومنی صحیح و جایز است و وهابیان و پیشوای اولی آنان " ابن تیمیه "  خود به این اصل معترفند و طلب دعا از شخص زنده را جایز می دانند و حتی آن را از ضروریات دین اسلام به شمار می آورند. در نتیجه طلب شفاعت به سوی خدا از هرمومنی جایز است ، چه رسد به انبیاء و اولیا و به خصوص اشرف انبیاء محمد (ص) . علاوه بر آنکه طی احادیثی خداوند برای هرفرد مومن و فرشتگان حق شفاعت عطاکرده و شفاعت از ویژگی های پیامبران است و شفاعت طبق گزارش قرآن چنین است : الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ ( غافر7) یعنی : آنانکه عرش الهی را و آنکه در کنارش هست ، حمل می کنند بر مومنان طلب مغفرت می نمایند و گویند پروردگارا رحمت و دانش تو همه چیز را فراگرفته است. پس ببخش آنان را که توبه کرده اند و به راه تو آمده اند و از عذاب دوزخ بازشان بدار. پروردگارا آنان را داخل بهشت فرما ؛ بهشت عدنی که وعده شان دادی و نیز وعده ی پدران صالح و شایسته شان و همسران و فرزندان ایشان را و آن ها را از بدی ها نگاهدار.
در خلاصه الاحکام می نویسد : در حدیث صحیح آمده که ابوبکر پس از رحلت پیامبر و بعد از آنکه بدن او کفن شده بود ، بر جنازه حاضر شد وکفن از روی آن حضرت کنار زد و بوسید و گفت : پدر و مادرم به قربانت در حال حیات پاک و پاکیزه بودی و پس از مرگ ما را نزد خدایت یادکن و فراموش نفرما "
راجع به استغاثه و طلب حاجت از غیر خدا ، ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب خواندن غیر خدا و استعانت و طلب یاری از شخصی جز پروردگار را موجب ارتداد و کفر و شرک می دانند و مرتکب چنین کاری را در شمار بت پرستان قرار می دهند و بدون توبه خون و مالش را حلال می دانند .
مخالفین می گویند : خداوند فرموده : " وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ ( التوبه 59)  و ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ(التوبة :  74) یعنی : و هرگاه آنان به آنچه که خدا و رسول داد ، راضی شدند و می گفتند خدا ما را بس است و به زودی خدا و رسولش از فضل خویش به عطا خواهد کرد و عیبی بر ایشان نمی گیرند جز آنکه خدا ورسولش آنان را بی نیاز کرده است. ما می دانیم که جز خدا کسی دیگر نمی تواند انسان را بی نیاز کند ولی چطور در این آیات بی نیاز کردن را به رسول خدا نسبت داده است و او را در این کار شریک می کند . آیا این جمله با جمله ی یا محمد به من روزی بده چه فرقی دارد که وهابیان آن را موجب شرک می دانند؟

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 11:0 عصر     |     () نظر


چگونگی پیدایش وهابیت و دلیل خطرناک بودن این فرقه چیست؟

منبع:اهنامه پرسمان
برای شناخت وهابیت و آگاهی از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافی را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد.

• پیدایش وهابیت

مسلک وهابیت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدی است و علت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت نداده‌اند، به این جهت است که مبادا پیروان این مذهب، نوعی شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند.
محمد بن عبدالوهاب در سال 1115 ق. در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود . او از کودکی به کتاب‌های تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانی، اعمال مذهبی مردم « به خدا» را زشت می‌شمرد. وی به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب ، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را که قبلاً از سوی ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پی ریزی شده بود، اظهار نمود و به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن آنها همت گماشت.
وهابیان معتقدند که هیچ انسانی، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که اموری را ترک کند.
این امور عبارتند از :
1. به وسیله ی هیچ یک از رسولان و اولیاء به خداوند توسل نجوید و در صورت توسل، در راه شرک گام نهاده، مشرک می باشد.
2. زایران به قصد زیارت ، به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند .
3. از پیامبر (صلی الله علیه و آله) طلب شفاعت نکنند.
4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه برای آنان، شرک است.
5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طی روزگار، از آیین اسلام منحرف شده‌اند.
6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است.
این منطق خشک و بی پایه، در تقابل با منطق وحی قرار دارد؛ زیرا قرآن در موارد یاد شده، نظراتی صریح و مخالف وهبیان دارد.
در قرآن آمده است:
1. «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» .1
یکی از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذی القری، قبرهای آنان و تعمیر آنهاست و این راه و رسم، در میان ملت های مختلف جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفی به حساب می‌آید.
2. «... فقالوا ابنوا علیهم بنیانا... قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا ». 2
هنگامی که واقعه ی اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه ی غار آمدند، درباره ی مدفن آنان، دو نظر ابراز داشتند که آیه متذکر آن می‌شود و انتقاد یا لحن اعتراض نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به این آیه، هرگز نمی توان تعمیر قبور اولیای الهی و صالحان را عملی حرام و یا حتی مکروه قلمداد کرد؛ بلکه این آیه، به نوعی تشویق می‌کند که برای بزرگداشت اولیا و صالحان و حفظ قبرهای آنان، باید کوشا بود.
3. « و استغفر لذنبک و للمؤمنین» .3
4. « وصلّ علیهم ان صلاتک سکن لهم ».4
آیات فوق نیز بیان گر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملاً مؤثر و مفید می‌باشد و موضوع شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دعای آن حضرت، نه تنها در آیات صریح، بلکه در احادیث عامه و خاصه وسیره ی صحابه نیز مشهود است .

• اندیشه های سیاسی و اجتماعی وهابیان

وهابیان قایل به جنگ با دیگر فرقه ها و مذاهب اسلامی هستند و مدعی اند که یا باید به آیین وهابیت درآیند ویا جزیه دهند. آنان مخالفان خود را متهم به کفر و شرک می کنند و اموال، نفوس و ناموس دیگران را حلال می‌دانند و آیات مربوط به شرک و کفر را بر مسلمانان مخالف خود منطبق می‌کنند که این، بزرگ ترین ضربه به پیکر جامعه اسلامی و مسلمانان است .5
با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتی سعودی ها ( در سال 1344 ق) بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلّط یافتند، مشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه ی پیامبر را شکستند و از بین بردند.6
برای عمل کرد و کارهایی که وهابیان در حوزه ی اجتماع و سیاست انجام داده‌اند و نگرش آنان نسبت به مسایل اجتماعی، باید به کتاب های تاریخی مراجعه کرد. چهره ی خشن و متعصب طالبان در افغانستان ، در عرصه ی سیاست ، حکومت و مردم داری، نمونه‌ای از اندیشه های وهابیان است.
بنابراین، وهابیت هم در نحوه ی پیدایش و انعقاد تفکّر ، مغبوض عالمان فرقه های مختلف مسلمین بوده‌اند و هم در نگرش نسبت به مسایل دینی مورد مخالفت عالمان قرار گرفته‌اند و اولین کتابی که در رد وهابیت نگاشته شده، کتاب « الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» بود که به وسیله ی برادر محمد بن عبدالوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.
در عرصه ی سیاست نیز آنان جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بوده‌اند . این آیین و مسلک، ساخته و پرداخته ی انگلیسی ها است وهمین ننگ برای این مسلک و پیروان آن کافی است.

• گسترش وهابیت

در ارتباط با گسترش این فرقه، می‌توان به این عوامل اشاره کرد:
1. تشدید فعالیت های تبلیغاتی و فرهنگی وهابیت در داخل ایـران و حوزه‌هـای مسلمان نشین خارجی ( نظیر حوزه قفقاز، بالکان و سایر کشورهای مجاور ایران) که آمادگی تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران را دارند، مشاهده می شود. وهابیت به عنوان جریانی انحرافی در جهان اسلام و وابسته به استعمارگران ، وظیفه ی جلوگیری از تداوم و گسترش اسلام اصیل را بر عهده داشته، از این رو ، تخریب و ایجاد تزلزل در مبانی فکری و اعتقادی شیعیان، به عنوان محور اصلی این جریان را دنبال می‌کند. از این رو در سال های اخیر درجهت همسویی با تهاجم فرهنگی و نظامی آمریکا علیه کشورهای اسلامی و به خصوص ایران، فعالیت های تبلیغی خود را در ایران توسعه بخشیده است.
2. وهابیت به دلیل افکار اعتقادی خاصی که در باب شفاعت، توسل ، شرک و مانند آن دارد، در تعارض کامل با مذهب شیعه است؛ هر چند که اکثریت فرقه‌های اهل سنت با تفکرات این گروه مخالفند از این رو، گروه یاد شده همواره در تلاش است تا با تبلیغات سازمان یافته ( اعم از کتاب، مقاله، سخنرانی و مانند آن)، با شیعه مقابله کند.
3. خطر بزرگ تر این گروه، روش های دور از منطق اسلامی است که در مسایل سیاسی و حکومتی در پیش گرفته است. ظهور گروه طالبان و القاعده ( به رهبری ملاعمر و اسامه بن لادن) نمونه‌ای از این فعالیت هاست. که سبب بهانه‌جویی غربی ها شد تا مسلمانان را به تروریسم و خشونت و مخالف با تمدن متهم کنند؛ تا جایی که دست قدرت‌های استعماری غرب – به خصوص آمریکا – را در منطقه باز گذاشته، زمینه ی دخالت های نظامی و سیاسی آنان در کشورهای اسلامی را فراهم ساخته است که افغانستان و عراق دو نمونه ی بارز این دخالت ها به شمار می‌آیند.
برای آگاهی بیشتر به کتاب های زیر مراجعه کنید:
1. آیین وهابیت ، جعفر سبحانی.
2. وهابیت ، مبانی فکری و کارنامه ی عملی، جعفر سبحانی.
3. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430.
4. وهابیان، علی اصغر فقیهی.
5. خاطرات مستر همفر ( جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، ترجمه ی استاد علی کاظمی)
6. وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، خالصی خراسانی.
7. تاریخ عقاید وهابی، قزوینی.

پی نوشت ها:

1. شوری، آیه 23.
2. کهف ، آیه 21.
3. محمد، آیه 19.
4. توبه، آیه 103.
5. مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب، ج 3، ص 1432.
6. آقابزرگ تهرانی ، الذریعه، ج 8، ص 261.s


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 10:51 عصر     |     () نظر

7 فتوای بسیار عجیب و مسخره از وهابیت!

«مرکز فرهنگ عربی» در بیروت اخیرا کتابی منتشر کرد که به عجیب ترین و خنده دار ترین فتواهای وهابیت اختصاص دارد.
نویسنده این کتاب "احمد عرفج" از کشور عربستان سعودی است. وی پیش بینی کرده که کتابش یکی از پرفروش ترین کتاب های
سال در نمایشگاه های مختلف جهان عرب شود. او همچنین معتقد است که این کتاب خشم شدید وهابیون را بر می انگیزد.
سال ها پیش، یعنی از دوران دبیرستان همواره به فکر نوشتن چنین کتابی بودم تا بتوانم عجیب ترین، مسخره ترین و خنده دار ترین
فتواهای صادر شده توسط چهره های سرشناس وهابیت را با سند و مدرک در یک جا جمع آوری کنم.
وی در مقدمه کتاب خود برای نمونه به چند فتوای بسیار مسخره که توسط سرشناس ترین چهره های وهابیت صادر شده، اشاره کرده است.
از جمله این فتواهای عبارتند از:
1- حرام بودن پوشیدن کفش پاشنه بلند
2- خوردن غذا با قاشق
3- داشتن راننده یا خدمتکار در منزل
4- دست تکان دادن به بازیکنان فوتبال
5- نوشتن مقاله در مطبوعات
6- انداختن عبا روی کتف
7- پوشیدن دام توسط زنان و غیره.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/8/4:: 10:31 عصر     |     () نظر

دیدگاه اهل سنت راجع به کربلا و عاشورا چگونه است؟ آیا عید گرفتن در عاشورا ربطی به عید گرفتن بنی‌امیه دارد؟


عاشورا  از منظر فقیه جاودانه

جهت رعایت عدل و انصاف باید اذعان داشت که دیدگاه‌های اهل سنت یکسان نیست و نمی‌شود حکم واحدی در مورد همه‌ی آنها داد. بالعکس اهل تشیع که به خاطر اجتماع حول یک محور «ولایت و امامت» از دیدگاه واحدی برخوردار هستند.

به عنوان مثال اگر به اهل سنت ایران توجه شود، همگی اهل بیت (علیهم السلام) را دوست داشته و معظم می‌دارند و اگر به اهل سنت ترکیه توجه کنیم، چند دسته هستند. در حالی که برخی از حنفی‌ها [در آنکارا، استانبول و ...] تعصبات شدیدی دارند، نام بسیاری از مسلمانان اهل سنت مناطق کرد نشین، حسن یا حسین است. یکی از آنها که نامش حسن بود می‌گفت: ما با روضه‌ امام حسین (علیه السلام) که پدرانمان می‌خوانند بزرگ شدیم و معاویه و یزید را دائم لعن می‌کنیم.

برای شناخت دیدگاه اهل سنت، باید دسته‌بندی‌های متفاوتی در نظر گرفت. به عنوان مثال: کتب و منابع معتبر آنها یک شاخه است و دیدگاه عامه‌ی مردم که معمولاً کتاب نمی‌خوانند به سخن بزرگان خود گوش می‌دهند یک شاخه‌ی دیگر است و سخن بزرگانشان نیز کاملاً متفاوت و اغلب متضاد است. به همین دلیل اهل سنت، از یک مذهب در دو قوم، کاملاً دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

 

الف – منابع معتبر و کتب:

- ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل می‌کند و سپس می‌نویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه ...» خداوند بکشت کسی را که امام (علیه السلام) را کشت و خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. «شذرات الذهب (متوفی 1089) ج 1 ص 66»

عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در زیارت عاشورا تصریح شده است «وَ هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه»

 

- آلوسی،‌ متوفی 1270، یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» که نه شیعه است و نه سنّی، بلکه یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است نیز دفاع کرده است، در پاسخ عده‌ای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید مدعی شدند او توبه کرده است، می‌نویسد: «الظاهر أنه لم یتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبد اللّه الحسین».

ترجمه: ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیف تر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک می ریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند. (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 13، ص: 228)

- ابن جوزی،‌ که او نیز از علمای معروف و معتبر اهل سنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید [مانند ابوبکر ابن عربی مالکی]، خلافت غصبی و خلاف‌هایش می‌نویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی می دانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو‌سازی زمان امام حسین (علیه السلام) که می‌گفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه می‌دهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه می‌کردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری‌هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل.»

پیام عاشورا (متن مجری)
ب – عید گرفتن بنی‌امیه و تداوم آن:

اما عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در زیارت عاشورا تصریح شده است «وَ هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه».

پس از آن دشمنان اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) که در لباس اسلام و ادعای مسلمانی حکومت بر مسلمین را بر عهده گرفتند، برای آن که از سویی اذهان عمومی مسلمین در محرم و به ویژه دهه‌ی اول متوجه واقعه‌ی کربلا نگردد و به آن تفکر نکنند و از سوی دیگر مشغول به دنیا و جشن و شادی و سرور باشند، اعلام کردند که ماه‌های هجری از محرم شروع می‌شود [در حالی که از ربیع‌الاول بود] و دهه‌ی اول را نیز به عنوان جشن آغاز سال بدعت گذاشتند.

پس، کربلا و عاشورا به لحاظ کتب اهل سنت به دو دسته است: کتبی که ضمن نقل بخشی از حقایق و وقایع، یزید و طرفداران او را محکوم و حتی لعن کرده‌اند – کتبی که سعی کردند توجیه کنند.

اما به لحاظ مردم اهل سنت، به چند دسته تقسیم می‌گردند: مردمی که کتاب و تاریخ را مطالعه کرده و اطلاعاتی دارند – مردمی که به امام حسین (علیه السلام) عشق می‌ورزند و معاویه و یزید را لعنت می‌کنند – مردمی که اساساً از موضوع دینی و اعتقادی غافلند و فقط یک سری اعمال خشک و بی‌روح انجام می‌دهند – مردمی که حتی بغض دارند [مثل ناصبی‌ها و وهابیت کنونی].

ابن جوزی ادامه می‌دهد: آنها اگر به تاریخ نگاه می‌کردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری‌هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل

نظر اهل سنت درباره لعن یزید

حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجى ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است.

شوکانى در کتاب «نیل الاوطار»

شوکانى در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضى از سخنوران دربارى مى‏گوید: به تحقیق عده‏اى از اهل‏ علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که: «حسین(علیه السلام) نوه پیامبر که خداوند از او راضى باشد. نافرمانى ‏یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت ‏شریعت ‏یزید بن معاویه را هتک ‏کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبى که از شنیدن‏ آنها مو بر بدن انسان راست مى‏گردد.

تفتازانى در کتاب «شرح العقاید»

تفتازانى در کتاب «شرح العقاید» مى‏نویسد: حقیقت این است که رضایت‏ یزید به قتل حسین(علیه السلام) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل‏بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اخبارى است که‏ در معنى متواتر است هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره‏ مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت ‏خدا بر او و یارانش ‏باد، توافقى نداریم.

  

جاحظ

جاحظ مى ‏گوید: منکراتى که یزید انجام داد، یعنى قتل حسین(علیه السلام) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ‏ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از ایمان او دلالت مى‏کند.

بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسى که از لعن او جلوگیرى‏ کند، نیز ملعون است.

ابن حجر هیثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه‏»

ابن حجر هیثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه‏» مى ‏نویسد: پسر امام حنبل در مورد لعن یزید از وى پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسى که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.

آنجا که مى‏ فرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم‏اولئک الذین لعنهم‏الله‏» و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچه یزید انجام داد، بالاتر است؟!

شیخ محمد عبده مى‏ گوید: هنگامى که در دنیا حکومت عادلى وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن‏حکومتى ستمگر است که مى‏خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است‏انقلاب امام حسین که در برابر حکومت‏یزید که خدا او را خوار کند. ایستاد

 

عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین‏»

عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین‏» مى‏گوید: به تحقیق ‏گروهى از علما از جمله قاضى ابویعلى و حافظ ابن الجوزى و تفتازانى و سیوطى در مورد کفر یزید نظر قطعى داده‏اند و با صداقت تمام لعن او را جایز شمرده‏اند.

شیخ محمد عبده

شیخ محمد عبده مى‏ گوید: هنگامى که در دنیا حکومت عادلى وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن ‏حکومتى ستمگر است که مى‏خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر فرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است ‏انقلاب امام حسین که در برابر حکومت‏ یزید که خدا او را خوار کند. ایستاد.

سبط بن جوزى

از سبط بن جوزى در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتى‏ که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم و اگر کسى به این حد راضى نمى‏شود، ما هم مى‏گوییم اصل، لعنت کردن ‏یزید است.

 امام شافعى

حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیارى از بزرگان اهل ‏تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابراز کردند. امام شافعى که در دوستى اهل ‏بیت زبانزد است. درباره ‏نهضت کربلا چنین سروده است:

قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلى على المختار من آل هاشم و نوذى بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبى حب آل محمد(صلی الله علیه و آله) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائى یوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب

حسین(علیه السلام) کشته‏اى بى گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده و عجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درود مى‏فرستیم و از سوى دیگر فرزندانش را به قتل مى‏رسانیم و اذیت ‏مى‏کنیم!

اگر گناه من دوستى اهل‏بیت پیامبر است، پس من هیچ‏گاه از آن ‏توبه نمى‏کنم. اهل‏بیت پیامبر(علیهم السلام) در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت ‏به آنان دشمنى داشته باشم، گناهى نابخشودنى است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 94/7/30:: 3:22 عصر     |     () نظر

داود الهامی

قبل از تسلط وهابیها بر حجاز، قبور مدفون در بقیع و پاره‏ای قبور دیگر در مکه و مدینه دارای گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قندیل بوده است. بسیاری از کسانی که قبل از آن آنجا را دیده‏اند، وضع بنا و دیگر خصوصیات مربوط به مقابر را با ذکر جزئیات و احیانا با ارائه تصاویری در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامه‏های خود ذکر کرده‏اند.

بیانیه علمای مکه و نجد

علمای مکه در راس آنها، شیخ عبدالقادر شیبی کلیددار خانه کعبه، به دیدن ابن‌سعود آمدند، ابن سعود سخنانی ایراد کرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب یاد کرد و اظهار داشت که احکام دینی ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر این سخنان در نزد شما پذیرفته است، بیایید تا برای عمل کردن به کتاب خدا و سنت‌خلفای راشدین با یکدیگر بیعت کنیم. همه با او بیعت کردند.

سپس یکی از علمای مکه، از ابن سعود درخواست کرد که مجلسی ترتیب بدهد تا علمای مکه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وی این پیشنهاد را پذیرفت و در روز یازدهم جمادی الاولی، پانزده نفر از علمای مکه و هفت نفر از علمای نجد، اجتماع کردند و مدتی باهم بحث کردند و در پایان بیانیه‌ای از طرف علمای مکه صادر شد، مبنی بر این که در پاره‌ای از مسائل اصولی، میان علمای مکه و علمای نجد، موافقت گردید، از جمله این که هرکس میان خود و خدا واسطه قرار دهد، کافر است و تا سه بار توبه داده می‌شود و اگر توبه نکرد، باید کشته شود. دیگر ساختمان بر روی قبور و چراغ روشن کردن در اطراف قبور و نماز خواندن در کنار آنها حرام است. و نیز اگر کسی خدا را به جاه و مقام کسی بخواند، مرتکب بدعت‌شده و بدعت در اسلام حرام است.(1)

ویران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به وسیله وهابیان

وقتی که وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که این کار را یکبار دیگر نیز انجام داده بودند و هنگامی که وارد مکه شدند، قبه‌های قبرهای عبدالمطلب جد پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه ام‌المؤمنین (همسر اول پیامبر) و همچنین بنای زادگاه پیامبر و فاطمه زهراعلیها السلام را با خاک یکسان نمودند.

در جده قبه قبر حوا را ویران ساختند و به‌طور کلی تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحی آنها از بین بردند و زمانی هم که مدینه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهدای احد را که بیرون شهر بود، خراب کردند.

مرحوم علامه امین می‌نویسد:

«و شایع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند، اما خود وهابیها منکر چنین چیزی هستند. چون این خبر به گوش ملت ایران رسید، سخت دچار نگرانی شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و این پیش‌آمد را امری بزرگ تلقی نمودند و ما در دمشق از یکی از علمای بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافی دریافت نمودیم که طی آن حقیقت قضیه را از ما سئوال کرده بودند، سپس دولت ایران گروهی را برای تحقیق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقیقت ماجرادولت‌خویش را مطلع سازند.(2)

پس از تسلط وهابیها بر مدینه منوره قاضی القضات وهابیها، شیخ عبدالله بن‌بلیهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدینه آمد و اعلامیه‌ای صادر نمود و ضمن آن از اهل مدینه سئوال کرد که درباره خراب کردن قبه‌ها و مزارات چه می‌گویند؟ بسیاری از مردم از ترس جوابی ندادند و بعضی از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سئوال و جواب را منتشر ساخت‌».

مرحوم علامه سید محسن امین در این باره می‌نویسد:

«مقصود شیخ عبدالله ز این سئوال استفتاء حقیقی نبود، زیرا وهابیها در وجوب خراب کردن تمام قبه‌ها و ضریح‌ها حتی قبه روی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ تردیدی ندارند، این 2قاعده و اساس مذهبشان می‌باشد و سئوال مزبور تنها برای تسکین خاطر مردم مدینه بود».

بعد از سئوال مذکور، آنچه در مدینه و اطراف آن گنبد و ضریح و مزار بود، ویران ساختند از جمله گنبدهای ائمه مدفون در بقیع که عباس عموی پیغمبرصلی الله علیه وآله نیز در آن مدفون بود و دیوارها و صندوق روی قبور، همه را خراب کردند، همچنین گنبدهای عبدالله پدر پیامبرصلی الله علیه وآله و آمنه مادر آن حضرت و نیز گنبدها و قبور زوجات پیامبرصلی الله علیه وآله و گنبد عثمان بن عفان و اسماعیل بن جعفر الصادق‌علیه السلام و مالک پیشوای مذهب مالکی را ویران ساختند، خلاصه سخن این که در مدینه و اطراف و در ینبع قبری باقی نگذاشتند».(3)

باز می‌نویسد:

«وهابیها از ترس نتیجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله خودداری کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثناء نکرده‌اند، بلکه قبر پیامبر از جهت آن که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولی به خرابی است، اما آنچه که پادشاه سعودی اظهار داشته که «ما قبر پیامبر را محترم می‌دانیم‌» بدون شک چنین کلامی برخلاف عقائد آنهاست و این سخن را جز برای مصلحت و جلوگیری از تحریک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از این نظر خاطر جمع می‌شدند، حتما قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز ویران می‌ساختند، بلکه نخست و پیش از سایر مزارات آنجا را خراب می‌نمودند.

چون این عمل زشت وهابیان در حجاز و آنچه را که نسبت‌به قبور ائمه بقیع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسید، این جنایت را بزرگ شمردند و در محکومیت آن، تلگرافهائی از عراق و ایران و سایر کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درسها و نماز جماعتها تعطیل گشت و مجالس سوگواری تشکیل گردید.(4)

مطلبی که بیشتر موجب نگرانی شد، انتشار این موضوع بود که گنبد روی قبر مطهر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز به گلوله بسته‌اند (و حتی قبر مقدس را خراب کرده‌اند) اما بعدا معلوم شد این خبر صحت نداشته خود وهابیها هم آن را انکار کردند».

جابری انصاری در کتاب «تاریخ اصفهان‌» در ضمن وقایع سال 1343 هجری به داستان حمله وهابی به حجاز و ویران ساختن قبور اشاره می‌کند و می‌نویسد:

«ضریح پولادی که حاج امین السلطنه در سال 1312 ه دستور داد در اصفهان دو سالی ساختند، برداشتند (از روی قبور ائمه بقیع) و چون وهابیها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمی مرتبت‌شوند، یکی از آنان، این آیه را خوانده بود: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی...» لذا از آن جسارت گذشتند.(5)

بمباران مدینه و انعکاس آن در ایران و سایر ممالک اسلامی

مؤلف کتاب «تاریخ بیست‌ساله ایران‌» حسین مکی، زیر عنوان فوق می‌نویسد:

«تقریبا در اوایل شهریور 1304 برابر اوایل صفر 1343 در نتیجه محارباتی که بین طائفه وهابی‌ها (ابن السعود ملک نجد و حجاز) که بعدها به نام کشور عربی سعودی موسوم گردید، و صاحب الاحساء و ملک حسین شریف مکه و مدینه روی داد، برخی از شهرهای مکه و مدینه بمباران گردید و پس از تصرف مدینه شهر مزبور نیز از طرف قوای ابن السعود بمباران شد، بعضی از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شیعه ویران گردید.

خبر این بمباران در عالم اسلام و مخصوصا عالم تشیع صدای عجیبی کرد و عواطف مذهبی مردم را سخت تحریک نمود، از تمام نقاط ایران تلگرافاتی به علمای تهران شد و علمای مرکز نیز جلساتی تشکیل داده و در اطراف این موضوع به مذاکره و بحث پرداختند.

سردار سپه نیز در این زمینه بخشنامه زیر را صادر نمود:

«متحد المآل تلگرافی و فوری است. عموم حکام ایالات و ولایات و مامورین دولتی.

به موجب اجبار تلگرافی از طرف طائفه وهابی‌ها اسائه ادب به مدینه منوره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار داده‌اند. دولت از استماع این فاجعه عظیم بی‌نهایت مشوش و مشغول تحقیق و تهیه اقدامات مؤثره می‌باشد، عجالتا با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز تصمیم گرفته شده است که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیه‌داری یک روز تمام مملکت تعطیل عمومی شود، لهذا مقرر می‌دارم عموم حکام و مامورین دولتی در قلمرو ماموریت‌خود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.

ریاست عالیه کل قوا و رئیس الوزراء - رضا».

مکی می‌افزاید:

«بر اثر تصمیم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطیل عمومی شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگواری و عزاداری به عمل آمد و بر طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطانی اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگواری از کلیه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانی عزیمت کرده در آنجا اظهار تاسف و تاثر به عمل آمد و عصر همین روز یک اجتماع چندین ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشکیل گردید و در آنجا خطبا و ناطقین نطقهای آتشین و مهیجی کرده، نسبت‌به قضایای مدینه و اهانتی که از طرف وهابیها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد.(6)

وضع قبور ائمه بقیع پیش از خراب کردن وهابیها در سفرنامه‌های حج، وضع قبور ائمه بقیع قبل از خراب کردن وهابیها به تفصیل شرح داده شده و تصاویری از آنها ارائه گردیده است از جمله این سفرنامه‌ها، سفرنامه میرزا حسین فراهانی است.

وی در سال 1302قمری توفیق زیارت حج پیدا کرده و درباره قبور ائمه بقیع چنین نوشته است:

«قبرستان بقیع، قبرستان وسیعی است که در شرقی سور (بارو) مدینه متصل به دروازه سور واقع شده و دورتادور آن را دیوار سه‌ذرعی از سنگ و آهک کشیده‌اند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در کوچه پشت‌سور است و یک درب طرف جنوب و درب دیگر آن شرقی و طرف حش کوکب است که در کوچه باغهای بیرون شهر است و از بس در این قبرستان سرهم دفن کرده‌اند، اغلب قبرستان یک ذرع متجاوز از سطح زمین ارتفاع بهم رسانیده است و در اوقات آمدن حجاج به مدین، همه روزه درهای این قبرستان تا وقت مغرب باز است و هرکس می‌خواهد می‌رود و در غیر وقت‌حج، ظهر روز پنجشنبه باز می‌شود و تا نزدیک غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن که کسی بمیرد و آنجا دفن کنند.

چهار نفر از ائمه اثنی عشر صلوات‌الله علیهم اجمعین در بقعه بزرگی که به‌طور هشت ضلعی ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفیدکاری است و بنای این بقعه معلوم نیست از که و چه وقت‌بوده اما محمد علی پاشای مصری در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثمانی تعمیر کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطین عثمانی این بقعه مبارکه و سایر بقعه‌جات واقعه در بقیع تعمیر می‌شود.

در وسط این بقعه مبارکه، صندوق بزرگی است از چوب جنگلی خیلی ممتاز و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند: یکی امام ممتحن حضرت حسن و یکی حضرت سجاد و یکی حضرت امام محمد باقر و یکی حضرت صادق‌علیهم السلام است و یکی عباس عم رسول‌الله‌صلی الله علیه وآله است که بنی‌عباس از اولاد اویند و در وسط بقعه متبرکه در طاقنمای غربی مقبره‌ای است که به دیوار یک طرف او را ضریح آهنی ساخته‌اند و می‌گویند: قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است.

چند محل است که مشهور به قبر صدیقه طاهره است: یکی در بقیع در حجره‌ای که بیت‌الاحزان می‌گویند و به همین ملاحظه اغلب در بیت‌الاحزان نیز زیارت صدیقه کبری‌علیها السلام را می‌خوانند و در جلو همین قبر مبارک، پرده گلابتون دور گنبد آویخته و از گلابتون بیرون آورده‌اند که: سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهیم، (سنه احدی و ثلثین و ماة بعد الالف 1131)».

مرحوم فراهانی می‌افزاید:

«در این بقعه مبارکه دیگر زینتی نیست مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنز، و فرش زمین بقعه، حصیر است و چهار، پنج نفر متولی و خدام دارد که ابا عن جد هستند و مواظبتی ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه (پول) از حجاج است.

حجاج اهل تسنن بر سبیل ندرت در این بقعه متبرکه به زیارت می‌آیند و برای آنها ممانعتی در زیارت نیست و تنخواهی از آنها گرفته نمی‌شود. اما حجاج شیعه هیچ‌یک را بی‌دادن وجه نمی‌گذارند داخل بقعه شوند مگر آن که هر دفعه تقریبا از یک قران الی پنج‌شاهی به خدام بدهند و از این تنخواهی که با این تفصیل از حجاج می‌گیرند، باید سهمی به نائب الحرم و سهمی به سید حسن پسر سید مصطفی که مطوف عجم است، برسد و بعد از دادن تنخواه هیچ نوع تقیه در زیارت و نماز نیست و هر زیارتی سرا یا جهرا می‌خواهند بکنند آزاد است و ابدا لسانا و یدا صدمه‌ای به حجاج شیعه نمی‌رسانند. پشت گنبد ائمه بقیع بقعه کوچکی است که بیت‌الاحزان حضرت زهراعلیها السلام است‌».

فراهانی، سپس به تعریف و توصیف قبور بقیع و بنای روی آنها می‌پردازد (7) از جمله سفرنامه‌نویسان حاج فرهاد میرزا است که در سال 1292 قمری به سفر حج رفته و در سفرنامه خود به نام «هدیة‌السبیل‌» می‌نویسد:

«از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمه بقیع‌علیهم السلام مشرف شدم که صندوق ائمه اربعه‌علیهم السلام در میان صندوق بزرگ است که عباس عم رسول‌الله‌صلی الله علیه وآله نیز در آن صندوق است، ولی صندوق ائمه که در میان همان صندوق بزرگ است، مفروز است که دو صندوق است‌».

 

مرحوم فرهاد میرزا می‌گوید:

«متولی آنجا در ضریح را باز کرده به میان ضریح رفتم و طوافی دور ضریح کردم و طرف پائین پا خیلی تنگ است که میان صندوق و ضریح کمتر از نیم ذرع است که به زحمت می‌توان حرکت کرد».(8)

مؤلف کتاب «تحفة‌الحرمین‌» نائب الصدر شیرازی که در سال 1305 هـ ق به مسافرت حج تشرف یافته در سفرنامه خود، چنین نوشته است:

«وادی بقیع به دست راست است، مسجد پوشیده‌ای است مانند اطاق بر سر او نوشته: «هذا مسجد ابی بن کعب و صلی فیه النبی غیر مرة‌» (این مسجد ابی بن کعب است که پیغمبر مکرر در آن نماز گزارد) بقعه ائمه بقیع جناب امام حسن و امام زین‌العابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق‌علیهم السلام در یک ضریح می‌باشند. می‌گویند: عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است و آثاری در آن بقعه در پیش‌روی ائمه به طرف دیوار مانند شاه‌نشین ضریح و پرده دارد می‌گویند جناب صدیقه طاهره مدفون هستند».(9)

ابراهیم رفعت پاشا که در سالهای 1318 و 1320 و 1321 و 1325 هـ ق که در سفر اول به عنوان رئیس نگهبان محمل قافله حجاج مصر و سفرهای بعدی به عنوان امیرالحاج مصر بوده، برای سفرهای چهارگانه خود سفرنامه مفصلی به نام «مرآة‌الحرمین‌» نوشته است وی در این کتاب ارزشمند وضع قبور اجداد پیامبر و ام‌المؤمنین خدیجه در مکه و قبور ائمه مدفون در بقیع را قبل از سال 1344ه ق یعنی قبل از خراب کردن وهابیها به تفصیل شرح داده و تصاویری روشن از آنها ارائه داده است وی وضع قبور بقیع و افراد معروفی که در آن مدفونند از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله و غیر آنان ذکر کرده و گفته است که قبه اهل بیت علیهم السلام (مقصود ائمه مدفون در بقیع) از بقعه‌های دیگر بلندتر است‌».(10)

رفعت پاشا در ضمن ذکر وضع بقعه‌ها؛ عکسها و تصاویری از بقاع بقیع که بقعه و گنبد ائمه از همه آنها مجلل‌تر و بلندتر است، و از صحن و سرای باشکوه حضرت خدیجه در مکه، ارائه کرده است.

خلاصه تا سال 1344 قبل از تسلط وهابیها بر حجاز، قبور مدفون در بقیع و پاره‌ای قبور دیگر در مکه و مدینه دارای گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قندیل بوده است. بسیاری از کسانی که قبل از این تاریخ آنجا را دیده‌اند، وضع بنا و دیگر خصوصیات مربوط به مقابر را با ذکر جزئیات و احیانا با ارائه تصاویری در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامه‌های خود ذکر کرده‌اند.

--------------------------------------------------------------

1) تاریخ المملکة‌العربیة‌السعودیة، ج‌2، ص 344.

2) کشف الارتیاب، ص 55.

3) کشف الارتیاب، ص 55.

4) همان مدرک.

5) تاریخ اصفهان، ص 392.

6) حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج‌3، ص 365 و 366.

7) سفرنامه فراهانی، ص 281 به بعد.

8) هدیة‌السبیل، ص 127 به بعد.

9) تحفة‌الحرمین، ص 227.

10) مرآة‌الحرمین، ج‌1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.

------------------------------------------------------

 

منبع: مکتب اسلام، سال 1379، ش 3


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 93/2/12:: 3:7 عصر     |     () نظر

 

انفجار در مسجد مقدس براثا، جنایات وهابیت علیه شیعیان در منطقه ای موسوم به مثلث مرگ، کشف روزانه ده‌ها جنازه در رود دجله و فرات که توسط وهابیون کشته شده اند. کشته شدن 120 کودک، زن و غیر نظامی در بازار شهرک صدر و... تمام این‌ها خبرهایی است که هرازگاهی به گوشمان می‌رسد. کشتار شیعیان توسط وهابیون و تخریب مکان‌های مذهبی توسط این گروه تراژدی غمناکی برای اسلام است. آنها که مخالفان خود را متهم به کفر و شرک می‌کنند و قائل به جنگ با دیگر فرقه ها و مذاهب اسلامی هستند و ایات مربوط به شرک و کفر را بر مسلمانان مخالف خود منطبق می‌کنند؛ نمی دانند در این عرصه‌ای که تمام فعالیت دشمنان بر ضد اسلام رقم خورده است چه ضربه‌ای بر پیکر جامعه اسلامی و مسلمانان وارد می‌کنند.

وهابیان معتقدند که اگر کسی این امور را ترک نکند نه موحد است و نه مسلمان؛ این امور عبارتند از:

به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیاء به خداوند توسل نجویید و در صورت توسل، در راه شرک گام نهاده، مشرک هستید.

زائران به قصد زیارت، به آرامگاه رسول خدا?(صلّی الله علیه وآله) نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آنجا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند.

از پیامبر?(صلّی الله علیه وآله) طلب شفاعت نکنند.

زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه برای آنان شرک است.

وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طی روزگار، از ایین اسلام منحرف شده‌اند.

هرگونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است.

حال غافل از این موضوعند که این منطق خشک و بی‌پایه، در تقابل با منطق وحی قرار دارد؛ زیرا قرآن در موارد یاد شده، نظراتی صریح و مخالف وهابیان دارد. مانند آیه 23 سوره شوری که خداوند می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» یکی از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذی‌القربی، قبرهای آنان و تعمیر آنهاست و این راه و رسم در میان ملت‌های مختلف جهان وجود دارد و یک نوع سنت عرفی به حساب می‌آید.

وهابیت به عنوان جریانی انحرافی در جهان اسلام و وابسته به استعمارگران، وظیفه جلوگیری از تداوم و گسترش اسلام اصیل را بر عهده داشته، از این رو، تخریب و ایجاد تزلزل در مبانی فکری و اعتقادی مسلمانان به ویژه، اصلی‌ترین محوری است که این جریان آن را دنبال می کند. از این رو در سال های اخیر در جهت هم‌سویی با تهاجم فرهنگی و نظامی آمریکا علیه کشورهای اسلامی و به خصوص ایران، فعالیت های تبلیغی خود را در ایران توسعه بخشیده است. وهابیت به دلیل افکار اعتقادی خاصی که در باب شفاعت، توسل، شرک و مانند آن دارد، در تعارض کامل با مذهب شیعه است از این رو همواره در تلاش است تا با تبلیغات سازمان یافته با شیعه مقابله کند و خطر بزرگ‌تر این گروه، روش‌های دور از منطق اسلامی است که در مسایل سیاسی و حکومتی در پیش گرفته است. ظهور گروه طالبان والقاعده نمونه‌ای از این فعالیت هاست که سبب بهانه‌جویی غربی ها شد تا مسلمانان را به تروریسم و خشونت طلبی و مخالفت با تمدن متهم کنند.

حال در این میان فضای مجازی و اینترنت نیز از تبلیغات و فعالیت های این گروه در امان نیست به طوری که چهل هزار وب سایت وهابی علیه شیعه فعالیت می‌کنند؛ همچنین وهابیون با شروع جنگ سایبری جدید در فضای مجازی به گسترش اقدامات خود دامن زده‌اند. که از آن جمله می توان به اقدام آنها در راه‌اندازی موتور جست و جویی به نام گوگل اسلامی اشاره کرد.

در حالی که کاربران و دولت های شیعی در راه اندازی سایت‌های اطلاع‌رسانی فراگیر و اثربخش در وب، اقدام گسترده‌ای را در دستور کار قرار نداده‌اند و همچنان سایت‌های وابسته به صهیونیست‌ها مانند یاهو و آمازون، در زمره سایت‌های پر مراجعه وب هستند، شماری از وهابیون اقدام به راه‌اندازی پایگاه‌هایی تحت عنوان گوگل اسلامی کرده‌اند. سایت گوگل اسلامی یک موتور جستجوی سفارش شده گوگل است. قابلیت سفارشی سازی جستجوی گوگل چند سالی است که هدف جستجوست و اینجاست که جهت‌گیری گردانندگان در نتایج به دست آمده بسیار اثرگذار است. این موتور جست و جو برای استفاده کاربران مسلمان طراحی شده و مطالب مربوط به مبانی و احکام اسلامی، غذای حلال، سایت های خبری و آموزش قرآنی را در اولویت قرار می دهد و کاربران به راحتی می تواند به این مطالب دسترسی پیدا کند.

همچنین این موتور در هنگام جست وجو عکس‌ها و تصاویر مبتذل و نامناسب را به طور اتوماتیک حذف می‌کند. بنا به گزارشات، سایت گوگل اسلامی تمایلات شدیدی به مجموعه چند سایت Islamweb.net  ، Islamonline.net  ، Islamway.com  ،‌ Islam2all.com ، Islam_guide.com  ، Islamga.com  ، Islammessage.com  دارد.

آنها چند سایت از بارزترین سایت‌های دعوت به اسلام ولی با گرایش شدید به وهابیت هستند و مبارزه با تفکر شیعه از مهم‌ترین برنامه‌های آن‌ها است.

چنین رویکردی در موتور جستجوی این سایت نیز در نظر گرفته شده است. برای نمونه با جستجوی کلمه شیعه بیشتر نتایج دقیقاً جز یک نتیجه در سه صفحه نخست به مطالبی در رد شیعه در سایت های تند وهابی و یا گروه‌های اینترنتی آنها باز می شود، ولی تعداد آنها بسیار ناچیز است و گویا تنها برای خالی نبودن عریضه در نظر گرفته شده‌اند و برای همین، معرفی و تبلیغ برای چنین سایتی که هدف آن تعریف خاصی از اسلام و ارایه دیدگاهی ضد شیعه است، چندان جالب به نظر نمی رسد.


 

منبع: ماهنامه امید انقلاب، شماره 403، شهریور 1388.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 93/2/12:: 3:5 عصر     |     () نظر

بدعت تراویح، به اعتراف بزرگان اهل سنت

برای دانلود فایل PDF این مقاله روی لینگ زیر کلیک کنید:

 

برای دانلود تمام عکس ها با کیفیت بالا روی آدرس زیر کلیک کنید :

 
 
تذکر : برای دیدن عکس با کیفیت بهتر روی آن ها کلیک کنید

 

فهرست مطالب

1. محمد بن سعد زهرى (متوفاى230هـ)
2. احمد بن یحیى بلاذرى (متوفاى279هـ)
3. محمد بن جریر طبرى (متوفای311هـ):
4. ابو الفرج ابن جوزى (متوفاى597هـ)
5. محیى الدین نووى (متوفای676هـ)
6. ابن کثیر سلفى (متوفای774هـ)
7. ابن حجر عسقلانی (متوفای852هـ)
8. مجیر الدین العلیمى (متوفای927هـ)
9. ابن سمعون بغدادى (متوفای378هـ)
10 . ابوهلال عسکرى (متوفاى395هـ)
11. ابو حامد عزالى (متوفاى505هـ)
12. مقدسى حنبلى (متوفاى620هـ)
13 . عماد الدین أبو الفداء (متوفای732هـ)
14. زین الدین ابن الوردى (متوفای749هـ)
15. دمیرى شافعى (متوفای808هـ)
16. احمد بن عبد الله قشقلندى (متوفاى821هـ)
17 . بدر الدین عینى (متوفاى855هـ)
18 . محمد امیر صنعانى (متوفاى852هـ)
19 . جلال الدین سیوطى (متوفاى911هـ)
20. محمد بن عبد الباقى زرقانى (متوفاى1122هـ)
21. زین الدین حسینی عراقی (متوفای 806هـ)


آیا روایات جواز تراویح در منابع شیعه وجود دارد؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/11/9:: 8:52 عصر     |     () نظر
 

جواب دهنده: استاد نجم الدین طبسى

پاسخ :

حاکم نیشابورى ( متوفاى 405 هـ ) از داود بن ابو صالح نقل مى‏کند :

روزى مروان حَکَم دید که شخصى صورت خود را بر قبر پیامبر ( ص ) گذاشته است ، با شتاب سوى او آمد و گردن او را گرفته ، از جاى بلند کرد و گفت: مى‏دانى چه مى‏کنى ؟! منظور وى این بود که چرا به زیارت سنگ و کلوخ آمده اى ! زائر که ابو ایوب انصارى - از صحابه پیامبر ( ص ) - بود گفت: آرى خوب مى‏دانم که چه مى‏کنم ! من هرگزبه زیارت سنگ نیامده‏ام ، بلکه به‏ زیارت پیامبر ( ص ) آمده‏ام.

‏از رسول‏اللّه ( ص ) شنیدم که فرمود: «بر دین خدا گریه نکنید اگر متولّیانش اهل بودند ، و آنگاه که نااهلان برآن حکم راندند ،برایش بگریید .»

‏جالب است که این حدیث را حاکم و ذهبى هر دو صحیح مى‏دانند!

‏ از این رخداد تاریخى به‏خوبى روشن مى‏شود که ریشه این تفکّر از بنى‏امیه و به خصوص مروان بن حکم؛ همان طرد شده رسول‏اللّه ( ص ) است .

 مستدرک حاکم ، ج‏4 ، ص 560.

 

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمد بن تاج 92/11/9:: 8:45 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >